(آيه 69)- به دنبال داستان عبرتانگيز موسى و فرعون به سر گذشت الهام بخش ابراهيم (ع) و مبارزاتش با مشركان مىپردازد، و اين مطلب را از گفتگوى ابراهيم با عمويش آزر و قوم گمراه آغاز مىكند.
نخست مىگويد: «و خبر ابراهيم را بر آنها بخوان» (وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ).
(آيه 70)- و از ميان تمام اخبار مربوط به اين پيامبر بزرگ روى اين قسمت تكيه مىكند: «هنگامى كه به پدر و قومش گفت: شما چه چيز را مىپرستيد»؟! (إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ).
(آيه 71)- آنها بلا فاصله در پاسخ «گفتند: ما بتهايى را مىپرستيم و همه روز ملازم عبادت آنهاييم» (قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ).
اين تعبير نشان مىدهد كه آنها نه تنها احساس شرمندگى از كار خود نداشتند بلكه بسيار به كار خود افتخار مىكردند.
(آيه 72)- به هر حال ابراهيم (ع) با شنيدن اين سخن آنها را زير رگبار اعتراضات شديد خود قرار داد و با دو جمله كوبنده آنها را با يك بن بست منطقى رو به رو ساخت. «گفت: آيا آنها سخن شما را مىشنوند هنگامى كه آنها را مىخوانيد»؟! (قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ).
(آيه 73)- «يا اين كه آنها سودى به شما مىرسانند يا زيانى مىبخشند»؟! (أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ). حد اقل چيزى كه در معبود لازم است اين است كه نداى عابد خويش را بشنود، و در گرفتاريها به ياريش بشتابد. اما در اين بتها چيزى كه نشان دهد آنها كمترين درك و شعورى دارند، و يا كمترين تأثيرى در سر نوشت انسانها، به چشم نمىخورد.
(آيه 74)- ولى بت پرستان متعصب در برابر اين سؤال منطقى به همان پاسخ قديمى و تكرارى خود پرداختند و «گفتند: (اين مسائل مطرح نيست) مهم آن است كه ما نياكان خود را يافتيم كه چنين مىكنند»! (قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ).
اين پاسخ كه بيانگر تقليد كور كورانه آنها از نياكان جاهل و نادانشان بود تنها پاسخى بود كه مىتوانستند به گفته ابراهيم (ع) بدهند، پاسخى كه دليل بطلانش در آن نهفته است.
(آيه 75)- در اين هنگام ابراهيم لبه تيز حمله خود را متوجه بتها كرد و «گفت: آيا اين چيزى را كه شما پيوسته عبادت مىكرديد مشاهده نموديد؟!» (قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ).