(آيه 22)- سپس «موسى» به پاسخ منّتى كه فرعون در مورد پرورشش در دوران طفوليت و نوجوانى بر او گذارد پرداخته، و با لحن قاطع و اعتراض‏آميزى مى‏گويد: «آيا اين منتى است كه تو بر من مى‏گذارى كه بنى اسرائيل را بنده و برده خود ساختى»؟! (وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ).

تا آنجا كه به خود اجازه دادى نوزادان پسر را به قتل برسانى، و دختران را براى كنيزى و خدمت زنده بگذارى؟

اين ظلم بى‏حساب تو سبب شد كه مادرم براى حفظ جان نوزادش مرا در صندوق بگذارد، و به امواج نيل بسپارد، و خواست الهى اين بود كه آن كشتى كوچك در كنار كاخ تو لنگر بيندازد، آرى ظلم بى‏اندازه تو بود كه مرا رهين اين منت ساخت، و مرا از خانه پاك پدرم محروم ساخت و در كاخ آلوده تو قرار داد!

(آيه 23)- هنگامى كه موسى با لحن قاطع و كوبنده‏اى سخنان فرعون را پاسخ گفت و او از اين نظر درمانده شد، مسير كلام را تغيير داد و موسى را كه گفته بود من رسول و فرستاده ربّ العالمينم مورد سؤال قرار داد و «فرعون گفت:

پروردگار عالميان چيست»؟ (قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ).

فرعون اين سخن را براى تجاهل و تحقير، مطرح كرد.

(آيه 24)- ولى موسى همانند همه بحث كنندگان بيدار و آگاه راهى جز اين نداشت كه مطلب را جدى بگيرد و به پاسخ جدى بپردازد، و از آنجا كه ذات خدا از دسترس افكار انسانها بيرون است، دست به دامان آثار او در پهنه آفرينش زند، و از آيات آفاقى سخن به ميان آورد «گفت: او پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو قرار گرفته است مى‏باشد، اگر شما راه يقين مى‏پوييد» (قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ).

(آيه 25)- اما فرعون با اين بيان محكم معلم بزرگ آسمانى، از خواب غفلت بيدار نشد، باز به استهزاء و سخريه ادامه داد، و از روش ديرينه مستكبران مغرور پيروى كرد «رو به اطرافيان خود كرده گفت: آيا نمى‏شنويد» اين مرد چه مى‏گويد؟! (قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ).

پيداست اطراف فرعون را چه افرادى گرفته‏اند، اشخاصى از قماش خود او، گروهى از صاحبان زر و زور و همكاران ظلم و ستم.

هدفش اين بود كه اين سخن منطقى و دلنشين موسى در قلب تاريك اين گروه كمترين اثرى نگذارد، و آن را يك سخن بى‏محتوا كه مفهومش قابل درك نيست معرفى كند.