(آيه 49)- سپس براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «بگو: حق آمد و باطل (كارى از آن ساخته نيست و) نمىتواند آغازگر چيزى باشد و نه تجديد كننده آن» (قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ).
و به اين ترتيب در برابر حق هيچ گونه نقشى نخواهد داشت، نه يك نقش جديد و آغازگر و نه يك نقش تكرارى چرا كه نقشههايش نقش بر آب است و درست به همين دليل نمىتواند نور حق را بپوشاند و اثر آن را از خاطرهها بزدايد.
(آيه 50)- سپس براى اين كه روشن سازد كه آنچه مىگويد از سوى خداست، و هر هدايتى از ناحيه اوست، و در وحى الهى هرگز خطايى رخ نمىدهد، مىافزايد: «بگو: اگر من گمراه شوم از ناحيه خويشتن گمراه مىشوم، و اگر هدايت يابم به وسيله آنچه پروردگارم به من وحى مىكند هدايت مىيابم» (قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي).
يعنى من نيز اگر به حال خود بمانم گمراه مىشوم، چرا كه پيدا كردن راه حق از ميان انبوه باطلها جز به مدد پروردگار ممكن نيست، و نور هدايتى كه هيچ گمراهى در آن راه ندارد نور وحى اوست.
به هر حال جايى كه پيامبر با تمام علم و آگاهيش بدون هدايت الهى به جايى نرسد تكليف ديگران روشن است.
و در پايان آيه مىافزايد: «او شنوا و نزديك است» (إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ).
مبادا فكر كنيد سخنان ما و شما را نمىشنود!