آغاز جزء 23 قرآن مجيد
ادامه سوره يس‏


(آيه 28)- ديديم كه مردم شهر «انطاكيه» چگونه به مخالفت با پيامبران الهى قيام كردند اكنون ببينيم سر انجام كارشان چه شد؟

قرآن در اين زمينه مى‏گويد: «ما بر قوم او بعد از (شهادت) وى هيچ لشكرى از آسمان نفرستاديم، و اصولا سنت ما چنين نيست كه براى نابود ساختن اين اقوام سركش متوسل به اين امور شويم» (وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ).

ما نياز به اين امور نداريم، تنها يك اشاره كافى است كه همه آنها را خاموش سازيم و به ديار عدم بفرستيم و تمام زندگى آنها را در هم بكوبيم.

(آيه 29)- سپس مى‏افزايد: «تنها يك صيحه آسمانى تحقق يافت، صيحه‏اى تكان دهنده و مرگبار، ناگهان همگى خاموش شدند»! (إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ).

يك صيحه، آن هم در يك لحظه زود گذر، بيش نبود، فريادى بود كه همه فريادها را خاموش كرد، و تكانى بود كه همه را بى‏حركت ساخت!

بسوزند چوب درختان بى‏بر-----سزا خود همين است مر بى‏برى را!

(آيه 30)- در اين آيه با لحنى بسيار گيرا و مؤثر برخورد تمام سركشان تاريخ را با دعوت پيامبران خدا يك جا مورد بحث قرار داده، مى‏گويد: «وا حسرتا بر اين بندگان كه هيچ پيامبرى براى هدايت آنها نيامد مگر اين كه او را به باد استهزا گرفتند» (يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).

بيچاره و محروم از سعادت آنها گروهى كه نه تنها گوش هوش به نداى رهبران ندهند، بلكه به استهزا و سخريه آنها برخيزند.