عالي‌ترين تقاضا، در اوج اميدواري

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ نَبِيِّ رَحْمَتِكَ وَ كَلِمَةِ نُورِكَ وَ

أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي نُورَ الْيَقِينِ وَ صَدْرِي نُورَ الْإِيمَانِ وَ فِكْرِي نُورَ النِّيَّاتِ وَ عَزْمِي نُورَ الْعِلْمِ وَ

قُوَّتِي نُورَ الْعَمَلِ وَ لِسَانِي نُورَ الصِّدْقِ وَ دِينِي نُورَ الْبَصَائِرِ مِنْ عِنْدِكَ وَ بَصَرِي نُورَ الضِّيَاءِ وَ

سَمْعِي نُورَ الْحِكْمَةِ وَ مَوَدَّتِي نُورَ الْمُوَالاةِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ(ص) حَتَّي أَلْقَاكَ وَ

قَدْ وَفَيْتُ بِعَهْدِكَ وَ مِيثَاقِكَ فَتُغَشِّيَنِي رَحْمَتَكَ [رَحْمَتُكَ‏] يَا وَلِيُّ يَا حَمِيدُ

خدايا! از تو مي‌خواهم كه صلوات و رحمت خود را بر محمد(ص) آن پيامبر رحمت و كلمه نورت، ارزاني داري، و در اين راستا و با واسطه فيض‌بودن او، قلبم را از نور يقين مملوّ كني و سينه‌ام را به نور ايمان و فكرم را به نور نيّات، وتصميمم را با نور علم و قوّتم را با نور عمل و زبانم را با نور صدق و دينم را با نور بصيرت كه در نزد تو است، و ديده‌ام را با نور روشنگر و گوشم را با نور حكمت و ارادتم را با نور دوستي به محمّد و آل او(ص) پُر كني، تا از آن‌هايي باشم كه هنگام ملاقات با تو به عهد و ميثاقي كه با تو بسته‌ام، وفا كرده باشم و در نتيجه در آن حالت ناب ابدي، سراسر وجودم از رحمت تو پوشيده گردد، اي شايسته‌ترين سرپرست!

مي‌گويند؛ وقتي حضرت زكريا(ع) با حضرت مريم(ع) ملاقات كرد و در كنار او ميوه‌هاي بهشتي ديد، ناگهان متوجه قاعده‌اي شد كه خدايا! اين اندازه كرمت گسترده است كه براي دختري تنها در اين گوشه، ميوه‌هاي بهشتي مي‌فرستادي، چرا من هم بيش از آنچه به من لطف كرده‌اي از تو نخواهم و چرا آرزوهاي بلند خود را با تو در ميان نگذارم و لذا تقاضاي فرزندي چون حضرت يحيي(ع) را نمود.

از اوّل دعا تا اين‌جا چشم دل باز كردي و به خوبي‌هاي بهترين خوبان نظر نمودي و متوجه شدي چه غوغايي است زندگي با خوبان عالم و به آن‌ها اظهار داشتي كه سراسر وجودم هماهنگ با شما و در اختيار شما است و از خدا خواستي در اين ادعا موفقت بدارد، حالا يك مرتبه مانند حضرت زكريا(ع) قلب را به سوي خدا انداختي، و هر آنچه خواستني است و بلندترين آرزويي است كه يك انسان مي‌تواند داشته باشد را از خدا خواستي، چون يك نظر به وجود مقدس ائمه معصومين(ع) انداختي و يك نظر به رحمت واسعه خدا كه تمايل اين‌همه فيض‌دادن را به بندگانش دارد و گفتي: «اللَّهُمَّ... أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي نُورَ الْيَقِينِ...» خدايا! بيا و قلبم را سراسر از نور يقين لبريز كن، و بقيه آنچه در اين فراز بر زبان آوردي را گفتي، تا آن‌جا كه اميدوار شدي بگويي: «حَتَّي أَلْقَاكَ وَ قَدْ وَفَيْتُ بِعَهْدِكَ وَ مِيثَاقِكَ...» خدايا! تا آن‌جا مرا جلو ببر كه در موقع ملاقات با خودت توانسته باشم به همه آنچه بايد به آن وفا كنم، وفا كرده باشم. آري؛

بر گوش ما نهاده دهان او به دمدمه

تا جان ما بگيرد، يك‌باره بوي دوست
حال كه ذوات مقدس معصومين(ع) را به نمايش گذاشتي و از جمال آن‌ها بوي تو به مشام خورد، پس در رساندن ما به يقين و علم و صدق و بصيرت و وفاي به عهد با خودت دريغ مكن، كه ما سخت اميدواريم، چرا كه اگر مي‌خواستي ندهي، نشانمان هم نمي‌دادي تا با طلب آن رفع گرسنگي كنيم. گفت:

من كريمم، نان نمايم بنده را

تا بگرياند طمع آن زنده را

هر كراماتي كه مي‌جويي به جان

او نمودت تا طمع كردي در آن

حال ما طمع به دست‌آوردن زيباترين ارتباط با تو را نموده‌ايم، آن ارتباطي كه در امامان(ع) به ما نشان دادي.