سوره ذاريات [51] - صفحه 2
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22

موضوع: سوره ذاريات [51]

  1. #11
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 29)- «در اين هنگام همسرش جلو آمد در حالى كه (از خوشحالى و تعجب) فرياد مى‏كشيد به صورت خود زد و گفت: (آيا پسرى خواهم آورد در حالى كه) پير زنى نازا هستم» (فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ).

    (آيه 30)- ولى قرآن در اين آيه پاسخ فرشتگان را به او نقل مى‏كند: «گفتند: پروردگارت چنين گفته است و او حكيم و داناست» (قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ).
    گر چه تو پير زن فرتوتى هستى و شوهرت نيز چنين است، اما هنگامى كه فرمان پروردگار تو صادر شود و اراده‏اش به چيزى تعلق گيرد بدون ترديد تحقق مى‏يابد.

    آغاز جزء 27 قرآن مجيد
    ادامه سوره ذاريات‏


    (آيه 31)- شهرهاى بلا ديده قوم لوط آيت و عبرتى است: در تعقيب ماجراى ورود فرشتگان بر ابراهيم و بشارت دادن به او در باره تولد اسحاق بحث از گفتگويى است كه ميان «ابراهيم» و «فرشتگان» در باره قوم «لوط» در گرفت.

    توضيح اين كه: ابراهيم پس از تبعيد به شام، به دعوت مردم به سوى خداوند و مبارزه با هر گونه شرك و بت پرستى ادامه مى‏داد، حضرت «لوط» كه از پيامبران بزرگ بود در عصر او مى‏زيست و احتمالا از سوى او مأموريت يافت كه براى تبليغ و هدايت گمراهان به يكى از مناطق شام (يعنى شهرهاى سدوم) سفر كند، او در ميان قوم گنهكارى آمد كه آلوده به شرك و گناهان بسيارى بودند، و از همه زشت‏تر گناه همجنس بازى و لواط بود سر انجام گروهى از فرشتگان مأمور هلاك اين قوم شدند اما قبلا نزد ابراهيم آمدند.

    ابراهيم از وضع ميهمانان فهميد اينها به دنبال كار مهمى مى‏روند، و تنها براى بشارت تولد فرزند نزد او نيامده‏اند، چرا كه براى چنين بشارتى يك نفر كافى بود، و يا به خاطر عجله‏اى كه در حركت داشتند احساس كرد مأموريت مهمى دارند.

    لذا در آيه مورد بحث مى‏گويد: ابراهيم «گفت: مأموريت شما چيست اى فرستادگان» خدا؟ (قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ).

  2. #12
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 32)- فرشتگان پرده از روى مأموريت خود برداشته، و به ابراهيم «گفتند: ما به سوى قوم مجرمى فرستاده شده‏ايم» (قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ). قومى كه علاوه بر فساد عقيده گرفتار انواع آلودگيها و گناهان مختلف زشت و ننگينى هستند.

    (آيه 33)- سپس افزودند: ما مأموريت داريم «تا بارانى از سنگ گل بر آنها بفرستيم» (لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ).

    تعبير به «حِجارَةً مِنْ طِينٍ» (سنگى از گل) همان چيزى است كه در آيه 82 سوره هود به جاى آن «سجّيل» آمده است، و در مجموع شايد اشاره به اين معنى است كه براى نابود كردن اين قوم مجرم حتى نيازى به نازل كردن صخره‏هاى عظيم از آسمان نبود، بلكه بارانى از ريگهاى كوچك و نه چندان محكم و مانند دانه‏هاى باران بر آنها فرو باريد.

    (آيه 34)- سپس افزودند: «سنگهائى كه از ناحيه پروردگارت براى اسرافكاران نشان گذاشته شده است» (مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ).

    (آيه 35)- قرآن در اينجا دنباله ماجراى اين رسولان پروردگار را- كه نزد حضرت لوط آمدند و به عنوان ميهمانانى بر او وارد شدند، و قوم بى‏شرم به گمان اين كه آنها جوانانى زيبا روى از جنس بشرند به سراغ آنها آمدند، اما به زودى به اشتباه خود پى‏بردند، و چشمان همه آنها نابينا شد- رها كرده و دنباله سخن را از سوى خداوند بازگو مى‏كند.

    مى‏فرمايد: «ما مؤمنانى را كه در شهرها (ى قوم لوط) زندگى مى‏كردند (قبل از نزول عذاب) خارج كرديم» (فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ).

  3. #13
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 33)- سپس افزودند: ما مأموريت داريم «تا بارانى از سنگ گل بر آنها بفرستيم» (لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ).

    تعبير به «حِجارَةً مِنْ طِينٍ» (سنگى از گل) همان چيزى است كه در آيه 82 سوره هود به جاى آن «سجّيل» آمده است، و در مجموع شايد اشاره به اين معنى است كه براى نابود كردن اين قوم مجرم حتى نيازى به نازل كردن صخره‏هاى عظيم از آسمان نبود، بلكه بارانى از ريگهاى كوچك و نه چندان محكم و مانند دانه‏هاى باران بر آنها فرو باريد.

    (آيه 34)- سپس افزودند: «سنگهائى كه از ناحيه پروردگارت براى اسرافكاران نشان گذاشته شده است» (مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ).

    (آيه 35)- قرآن در اينجا دنباله ماجراى اين رسولان پروردگار را- كه نزد حضرت لوط آمدند و به عنوان ميهمانانى بر او وارد شدند، و قوم بى‏شرم به گمان اين كه آنها جوانانى زيبا روى از جنس بشرند به سراغ آنها آمدند، اما به زودى به اشتباه خود پى‏بردند، و چشمان همه آنها نابينا شد- رها كرده و دنباله سخن را از سوى خداوند بازگو مى‏كند.

    مى‏فرمايد: «ما مؤمنانى را كه در شهرها (ى قوم لوط) زندگى مى‏كردند (قبل از نزول عذاب) خارج كرديم» (فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ).

    (آيه 36)- «ولى (در تمام اين مناطق) جز يك خانواده با ايمان نيافتيم»! (فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ).
    آرى! ما هرگز خشك و تر را با هم نمى‏سوزانيم و عدالت ما اجازه نمى‏دهد مؤمن را گرفتار سرنوشت كافر كنيم، حتى اگر در ميان ميليونها نفر بى‏ايمان و مجرم، يك فرد با ايمان و پاك باشد نجاتش مى‏دهيم.

    اين همان مطلبى است كه در سوره حجر آيه 59 و 60 به اين صورت آمده:
    «مگر خاندان لوط كه همگى آنها را نجات خواهيم داد، به جز همسرش كه مقدّر داشتيم از بازماندگان (در شهر، و هلاك شوندگان) باشد»!

    البته اين بخش از ماجراى قوم لوط در سوره‏هاى مختلف قرآن با عبارات مختلف بيان شده كه همه آنها يك حقيقت را بازگو مى‏كند، ولى از آنجا كه ممكن است به يك حادثه از زواياى مختلف نگاه كرد و در هر نگاه بعدى از آن را مشاهده نمود، در قرآن مجيد نيز حوادث تاريخى غالبا به همين صورت مطرح و تكرار شده است، و در مقام تربيت گاه لازم مى‏شود كه روى يك مسأله مهم بارها تكيه شود، تا تأثير عميق در ذهن خواننده بگذارد.

    به هر حال خداوند شهرهاى اين قوم آلوده را با زمين لرزه‏اى سخت و ويرانگر زير و رو كرد سپس بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرو باريد و اثرى از آنها نماند، حتى جسدهاى پليدشان زير آوارها و سنگهاى آسمانى مدفون گشت، تا عبرتى باشد براى آيندگان و براى همه افراد بى‏ايمان و مجرمان آلوده.

  4. #14
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 37)- و لذا در اين آيه مى‏افزايد: «و در آن (شهرهاى بلا ديده) نشانه‏اى روشن براى كسانى كه از عذاب دردناك مى‏ترسند به جاى گذارديم» (وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ).

    اين تعبير به خوبى نشان مى‏دهد كه از اين آيات و نشانه‏هاى خدا تنها كسانى پند مى‏گيرند كه آمادگى پذيرش در وجودشان باشد، و احساس مسؤوليت كنند.

    (آيه 38)- اين همه درس عبرت در تاريخ پيشينيان: قرآن در اينجا در تعقيب داستان قوم لوط و عاقبت دردناكى كه بر اثر گناهان بسيار زشت و ننگين پيدا كردند اشاره به سرگذشت چند قوم ديگر از اقوام پيشين مى‏كند.

    نخست مى‏فرمايد: «و در (زندگى) موسى نيز (نشانه و درس عبرتى بود) در آن هنگامى كه او را به دليلى آشكار به سوى فرعون فرستاديم» (وَ فِي مُوسى‏ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ).

    «سلطان» چيزى است كه مايه تسلط گردد، و منظور در اينجا معجزه يا دليل و منطق نيرومند عقلى يا هر دو است كه «موسى» (ع) در برابر فرعون از آن استفاده كرد.

    (آيه 39)- اما فرعون نه تسليم معجزات بزرگ موسى (ع) كه گواه ارتباطش با خدا بود شد، و نه در مقابل دلائل منطقى او سر تعظيم فرود آورد، بلكه به خاطر غرور و تكبرى كه داشت «با تمام وجودش از وى روى برتافت و گفت: (اين مرد) يا ساحر است يا ديوانه»! (فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ).

    جالب اين كه جباران زورگو در تهمتها و نسبتهاى دروغين كه به انبياء بزرگ مى‏دادند گرفتار سر در گمى و تناقض گوئى عجيبى بودند، گاه آنها را ساحر مى‏خواندند، و گاه مجنون، با اين كه «ساحر» بايد انسان هوشيارى باشد كه با استفاده از ريزه كاريها و مسائل روانى و خواص مختلف اشيا كارهاى اعجاب انگيزى را انجام دهد و مردم را اغفال نمايد، در حالى كه مجنون نقطه مقابل آن است.

  5. #15
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 40)- اما قرآن از نتيجه كار فرعون جبار و اعوانش چنين خبر مى‏دهد:
    «از اين رو ما او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم، در حالى كه در خور سرزنش بود»َأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ).

    (آيه 41)- سپس به سرنوشت اجمالى قوم «عاد» پرداخته، چنين مى‏گويد:
    «در سرگذشت قوم عاد نيز (آيتى است) در آن هنگام كه تند بادى بى‏باران بر آنها فرستاديم» (وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ).

    عقيم بودن بادها زمانى است كه ابرهاى باران‏زا با خود حمل نكند، گياهان را تلقيح ننمايد، و فايده و بركتى نداشته باشد، و جز هلاكت و نابودى چيزى همراه نياورد.
    (آيه 42)- سپس به توصيف تند بادى كه بر قوم عاد مسلط شد پرداخته، مى‏افزايد: «بر هيچ چيز نمى‏گذشت مگر اين كه آن را همچون استخوانهاى پوسيده مى‏ساخت» (ما تَذَرُ مِنْ شَيْ‏ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ).

    اين تعبير نشان مى‏دهد كه تند باد قوم عاد يك تند باد معمولى نبود، بلكه علاوه بر تخريب و درهم كوبيدن و به اصطلاح فشارهاى فيزيكى، داراى سوزندگى و مسموميتى بود كه اشياء گوناگون را مى‏پوساند.
    اين بود اشاره كوتاهى به سرنوشت قوم نيرومند و ثروتمند «عاد» كه در سرزمين «احقاف» (منطقه‏اى ميان عمان و حضر موت) مى‏زيستند.

    (آيه 43)- بعد از آنها نوبت به قوم «ثمود» مى‏رسد و در باره آنها مى‏فرمايد:
    «و نيز در سرگذشت قوم ثمود (عبرتى است) در آن هنگام كه به آنها گفته شد:
    مدتى كوتاه بهره‏مند باشيد» و سپس منتظر عذاب (وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ).

    منظور از «حَتَّى حِينٍ» همان سه روز مهلتى است كه در آيه 65 سوره هود به آن اشاره شده است: «آنها شترى را كه به عنوان اعجاز آمده بود از پاى درآورند و پيامبرشان صالح به آنها گفت: سه روز در خانه‏هايتان بهره گيريد (و بعد از آن منتظر عذاب الهى باشيد) اين وعده‏اى است تخلف‏ناپذير».

  6. #16
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 44)- آرى «آنها از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و صاعقه آنان را فرا گرفت، در حالى كه (خيره خيره) نگاه مى‏كردند» بى‏آنكه قدرت دفاع داشته باشند (فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ).

    اين جمله اشاره به تمام سرپيچيهائى است كه آنها در طول دعوت صالح داشتند، مانند بت‏پرستى و ظلم و ستم و از پاى درآوردن ناقه‏اى كه معجزه «صالح» بود، نه فقط سرپيچيهايى كه در طول اين سه روز انجام دادند و به جاى توبه و انابه به درگاه خدا در غفلت و غرور فرو رفتند.

    (آيه 45)- سر انجام آخرين جمله‏اى كه در باره اين قوم سركش مى‏فرمايد اين است كه: «چنان بر زمين افتادند كه توان برخاستن نداشتند و نتوانستند از كسى يارى طلبند» (فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ).

    آرى! صاعقه چنان آنها را غافلگير كرد و بر زمين كوبيد كه نه خود ياراى برخاستن و دفاع از خويشتن داشتند، و نه قدرت ناله و فرياد و كمك طلبيدن، و در همين حال جان دادند، و سرگذشتشان درس عبرتى براى ديگران شد.

    (آيه 46)- در اين آيه اشاره كوتاهى به سرنوشت پنجمين قوم يعنى قوم نوح كرده، مى‏فرمايد: «همچنين قوم نوح را پيش از آنها هلاك كرديم، چرا كه قوم فاسقى بودند» (وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ).

    «فاسق» به كسى مى‏گويند كه از محدوده فرمان خداوند قدم بيرون گذارد، و آلوده به فكر و ظلم يا ساير گناهان شود.

  7. #17
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 47)- پيوسته آسمانها را گسترش مى‏دهيم! قرآن بار ديگر به مسأله آيات عظمت خداوند در عالم آفرينش مى‏پردازد و در حقيقت بحثهائى را كه در آيات 20 و 21 همين سوره در باره آيات او در زمين و وجود انسان گذشت تكميل مى‏كند، و در ضمن دليلى بر قدرت خداوند بر مسأله معاد و زندگى پس از مرگ است. نخست مى‏فرمايد: «و ما آسمان را با قدرت بنا كرديم، و همواره آن را وسعت مى‏بخشيم» (وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ).

    (آيه 48)- «و زمين را گسترديم و چه خوب گستراننده‏اى هستيم»! (وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ).

    نشانه‏هاى اين قدرت عظيم هم در عظمت آسمانها و هم در نظام خاصى كه بر آنها حاكم است به خوبى آشكار مى‏باشد.

    با توجه به كشفيات اخير دانشمندان در مسأله «گسترش جهان» معناى آيه روشن است و آن اين كه خداوند آسمانها را آفريده و دائما گسترش مى‏دهد.

    علم امروز مى‏گويد: نه تنها كره زمين، بر اثر جذب مواد آسمانى تدريجا فربه و سنگين‏تر مى‏شود، بلكه آسمانها نيز در گسترشند، يعنى ستارگانى كه در يك كهكشان قرار دارند بسرعت از مركز كهكشان دور مى‏شوند، حتى سرعت اين گسترش را در بسيارى از مواقع اندازه‏گيرى كرده‏اند.

    (آيه 49)- بعد از آفرينش آسمانها و زمين نوبت به موجودات مختلف آسمانى و زمين و انواع گياهان و حيوانات مى‏رسد آيه مورد بحث مى‏فرمايد:
    «و از هر چيز دو جفت آفريديم شايد متذكر شويد» (وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ).

    «مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» (از هر چيزى) مى‏تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه تمام اشياى جهان از ذرات مثبت و منفى ساخته شده، و امروز از نظر علمى مسلم است كه «اتمها» از اجزاء مختلفى تشكيل يافته‏اند، از جمله اجزائى كه داراى بار الكتريسته منفى هستند، و «الكترون» ناميده مى‏شوند، و اجزائى كه داراى بار الكتريسته مثبت هستند و «پروتون» نام دارد.

  8. #18
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 50)- در اين آيه به عنوان يك نتيجه‏گيرى از بحثهاى توحيدى گذشته مى‏افزايد: «پس به سوى خدا بگريزيد كه من از سوى او براى شما بيم دهنده‏اى آشكارم» (فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ).

    تعبير به «فرار» در اينجا تعبير جالب و لطيفى است، معمولا «فرار» در جائى گفته مى‏شود كه انسان از يك سو با موجود يا حادثه وحشتناكى رو برو شده، و از سوى ديگر پناهگاهى در نقطه‏اى سراغ دارد، لذا با سرعت تمام از محل حادثه دور مى‏شود و به نقطه امن و امان روى مى‏آورد، شما نيز از شرك و بت‏پرستى كه عقيده وحشتناكى است بگريزيد و به توحيد خالص كه منطقه امن و امان واقعى است روى آريد.

    از زشتيها، بديها، بى‏ايمانى، تاريكى جهل، و عذاب جاويدان بگريزيد، و در آغوش رحمت حق و سعادت جاويدان قرار گيريد.

    (آيه 51)- باز براى تأكيد بيشتر، روى مسأله يكتاپرستى تكيه كرده، مى‏فرمايد: «و با خدا معبود ديگرى قرار ندهيد كه من براى شما از سوى او بيم دهنده‏اى آشكارم» (وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ).

    (آيه 52)- در آيه 39 همين سوره خوانديم كه فرعون در برابر دعوت موسى (ع) به سوى خداوند يكتا و ترك ظلم و بيدادگرى، موسى را متهم ساخت كه او «ساحر» يا «مجنون» است، اين نسبت كه از سوى مشركان به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز داده مى‏شد براى مؤمنان اندك نخستين، بسيار گران بود، و روح پاك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را آزرده مى‏ساخت.

    آيه براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان مى‏گويد: تنها تو نيستى كه هدف اين تيرهاى زهرآگين تهمت قرار گرفته‏اى «اين گونه است كه هيچ پيامبرى قبل از اينها به سوى قومى فرستاده نشد مگر اين كه گفتند: او ساحر است يا ديوانه» (كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ).

    آنها را «ساحر» مى‏خواندند زيرا در برابر معجزات چشمگيرشان پاسخى منطقى نداشتند، و «مجنون» خطاب مى‏كردند چرا كه همرنگ محيط نبودند و در برابر امتيازات مادى سر تسليم فرود نمى‏آوردند.

  9. #19
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 53)- سپس مى‏افزايد: «آيا (اين قوم كافر و معاند) يكديگر را به آن سفارش مى‏كردند» كه همه چنين تهمتى بزنند (أَ تَواصَوْا بِهِ).

    آن چنان هماهنگ و يكنواخت عمل مى‏كنند كه گوئى همگى در ماوراء تاريخ مجلسى تشكيل داده، و به مشاوره نشسته، و به يكديگر توصيه نموده‏اند كه انبياء را عموما متهم به سحر و جنون كنند، تا از نفوذ اعتبار آنها در توده مردم كاسته شود.

    سپس مى‏افزايد: «بلكه آنها قومى طغيانگرند» (بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ).
    اين اثر روح طغيانگرى است كه براى بيرون كردن مردان حق از صحنه به هر دروغ و تهمتى متوسل مى‏شوند.

    (آيه 54)- باز براى تسلّى خاطر و دلدارى بيشتر به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى‏فرمايد:
    «اكنون (كه اين قوم طاغى و سركش حاضر به شنيدن حق نيستند) از آنها روى بگردان» (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ).
    و مطمئن باش كه تو وظيفه خود را بطور كامل انجام داده‏اى، و «هرگز در خور ملامت نخواهى بود» (فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ).

    اگر آنها حق را نپذيرند غم مخور كه دلهاى شايسته‏اى در انتظار آن است.
    اين جمله در حقيقت يادآور آيات ديگرى است كه نشان مى‏دهد پيامبر آن قدر دلسوز بود كه گاه از عدم ايمان آنها نزديك بود دق كند، چنانكه در آيه 6 سوره كهف مى‏خوانيم: «گوئى مى‏خواهى خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها هلاك كنى چرا كه آنها به اين قرآن ايمان نياورده‏اند».

  10. #20
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    RE: سوره ذاريات [51]

    (آيه 55)- مفسران گفته‏اند: هنگامى كه آيه فوق نازل شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان اندوهگين شدند و تصور كردند كه اين آخرين سخن در برابر مشركان است، وحى آسمانى قطع شده، و عذاب الهى به زودى فرا مى‏رسد، ولى چيزى نگذشت كه اين آيه نازل شد و به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داد: «و پيوسته تذكر و اندرز ده، زيرا تذكّر مؤمنان را سود مى‏بخشد» (وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ).
    اينجا بود كه همگى احساس آرامش كردند.

    اشاره به اين كه دلهاى آماده‏اى در گوشه و كنار در انتظار سخنان توست، اگر گروهى به مخالفت در برابر حق برخاسته‏اند گروه ديگرى از جان و دل مشتاق آنند، و گفتار دلنشين تو تأثير خود را در نفوس آنان مى‏گذارد.

    (آيه 56)- هدف خلقت انسان از ديدگاه قرآن: از مهمترين سؤالاتى كه هر كس از خود مى‏كند اين است كه «ما براى چه آفريده شده‏ايم»؟ و «هدف آفرينش انسانها و آمدن به اين جهان چيست»؟

    آيه مورد بحث به اين سؤال مهم و همگانى با تعبيرات فشرده و پرمحتوايى پاسخ مى‏گويد، و بحثى را كه در آيه قبل پيرامون تذكر و يادآورى به مؤمنان بيان شد تكميل مى‏كند، چرا كه اين از مهمترين اصولى است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بايد آن را تعقيب كند، ضمنا معنى فرار به سوى خدا را كه در آيه 50 همين سوره آمده بود روشن مى‏سازد.

    مى‏فرمايد: «من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند» و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ).

    (آيه 57)- من نيازى به آنها ندارم و «هرگز از آنها روزى نمى‏خواهم، و نمى‏خواهم مرا اطعام كنند»! (ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ).

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •