روزی علم‏الدین قیصر سماع بزرگ داشت، و مولانا در آن سماع هر چه پوشیده بود به قوّالان (خوانندگان) بخشیده و همچنین عریان رقص مى‏کرد! و بعد از سماع، علم‏الدین لباس سر تاپایی که مناسب او بود آورد و مولانا پوشید و بیرون آمد. در راه آواز “رباب” از خانه ارمنیان شنید، به چرخ آمد و ذوق‏ها کرد تا صباح دیگر بر سر آن راه، در نعره و صیاح بود، باز هر چه پوشیده بود به مردمان شراب‏خانه بخشید و برفت! (مناقب العارفین، ۴۸۹، بنا به نقل تنبیه الغافلین، ۸۰).

واقعا در شگفتیم که آیا تفاوت رقص و آواز و غنا و شراب‏خواری و شاهدبازی و پرده‏دری این صوفیان، ـ به پیروی از کاخ‏نشینان اموی و عباسی که الگوها و امامان ایشان بودند ـ، با مجالس سایر مطربان و آوازخوانان و دلدادگان رقص و سماع و سکس و برهنگی ـ که نمونه مجالس و فیلم‏های آن‏ها، آب و نان و غذای روح!! بى‏خردان شده است ـ در چیست؟! آیا جز این است که اینان ـ بر خلاف اهل عرفان ـ برای اغفال بندگان خدا، و پرده‏پوشی بر هوس‏رانى‏های خود، از واژه‏ها و عناوین مقدس دینی سوء استفاده نکرده، بى‏پرده ماهیت خود را نشان مى‏دهند، و با رندی و زیرکی تمام، فسق و فجور خود را در لباس دین و شریعت ارائه نداده، با دین و دیانت و معنویت انسان‏ها بازی نمى‏کنند، و در پرده فروش کالای دین و معنویت تکدی و گدایی نمى‏کنند؟! چنانکه درباره کانون فرهنگ و هنر “شمس تبریزى” نوشته‏اند:

شمس … پاره‏ای اوقات در آستانه درگاه مى‏نشست و تا از مریدان نیازی (وجه نقد یا غیر نقد) نمى‏ستاد، آن‏ها را به محضر مولانا اجازه ورود نمى‏داد! (دیوان شمس، غزلیات، ۵۰۹، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۷، انتشارات صفى‏على‏شاه).