سپس مى‏افزايد: اين امر ادامه پيدا مى‏كند تا «وقتى به دوزخ مى‏رسند درهاى آن گشوده مى‏شود و نگهبانان دوزخ (از روى ملامت) به آنها مى‏گويند: آيا رسولانى از ميان شما به سويتان نيامدند كه آيات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات اين روز شما را بر حذر دارند»؟! (حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا).

از اين تعبير به خوبى استفاده مى‏شود كه درهاى جهنم قبل از ورود آنها بسته است درست همانند درهاى زندانها هنگامى كه نزديك آن مى‏رسند ناگهان به روى آنان گشوده مى‏شود و اين مشاهده ناگهانى وحشت بيشترى در آنها ايجاب مى‏كند، اما قبل از هر چيز در زير رگبار ملامت خازنان دوزخ قرار مى‏گيرند كه به آنها مى‏گويند تمام اسباب هدايت براى شما فراهم بود. با اين حال چگونه اين تيره روزى دامان شما را گرفت.

به هر حال آنها با يك جمله كوتاه و درد آلود به آنها پاسخ داده «مى‏گويند: آرى (پيامبران آمدند و آيات الهى را بر ما خواندند، و ما مخالفت كرديم) ولى فرمان عذاب الهى بر كافران مسلم شده است» (قالُوا بَلى‏ وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ).

به اين ترتيب آنها اعتراف مى‏كنند كه راه تكذيب انبيا و انكار آيات الهى را پيش گرفتند و طبعا سرنوشتى بهتر از اين نخواهند داشت.