(آيه 49)- در سختيها به ياد خدا هستند، اما ...! باز در اينجا موضوع سخن، افراد بىايمان و ظالمانند، و چهره ديگرى از چهرههاى زشت آنها را منعكس مىكند.
نخست مىفرمايد: «هنگامى كه انسان را زيانى (و درد و رنج و فقرى) رسد، ما را (براى حل مشكلش) مىخواند» (فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا).
اما آن هم موقتى است «سپس هنگامى كه از جانب خود به او نعمتى دهيم (و درد و رنجش را بر طرف سازيم لطف و عطاى ما را به دست فراموشى مىسپارد، و) مىگويد: اين نعمت را به خاطر كاردانى خودم به من دادهاند» (ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ).
اين غافلان بىخبر هيچ فكر نمىكنند كه آن علم و دانش نيز موهبتى از سوى خداست.
سپس قرآن در پاسخ اين افراد خودبين و كم ظرفيت كه چون به نعمتى رسند به زودى خود را گم مىكنند چنين مىگويد: «ولى اين (نعمت) وسيله آزمايش (آنها) است ولى بيشترشان نمىدانند» (بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ).
هدف اين است كه با بروز حوادث سخت، و به دنبال آن رسيدن به نعمتهاى بزرگ، آنچه را در درون دارند آشكار كنند.
(آيه 50)- در اين آيه مىافزايد: «اين سخن را كسانى كه قبل از آنها بودند گفتند (آنها نيز ادعا مىكردند كه نعمتهاى ما زائيده علم و لياقت ماست) ولى آنچه را به دست مىآوردند براى آنها سودى نداشت» (قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ).
آرى! قارونهاى مغرور اموالشان را مولود لياقت خودشان مىپنداشتند و مواهب الهى را بر خويش فراموش كرده، و تنها چشم به اسباب ظاهرى دوخته بودند.