امام در نیشابور
بانوئی که امام (علیه*السلام) در نیشابور به خانه*ی پدربزرگش وارد شده بود می*گوید: امام رضا (علیه*السلام) به نیشابور آمد و در محله*ی عربی در ناحیه*ای که به «لاشاباد» معروف است در منزل پدربزرگم «پسنده» وارد شد، و پدربزرگ من بدان جهت «پسنده» نامیده شد که امام (علیه*السلام) او را پسندید و به خانه*ی او آمد.
امام در گوشه*یی از خانه*ی ما بدست مبارک خود بادامی کاشت، و از برکت امام در ظرف یکسال درختی شد و بار آورد، مردم به بادام این درخت شفا می*جستند و هر بیماری از باداماین درخت به قصد شفاء می*خورد بهبود می*یافت... .
«اباصلت هروی» از یاران نزدیک امام می*گوید: من همراه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بودم، هنگامی که می*خواست از نیشابور برود بر استری خاکستری رنگ سوار بود و «محمد بن رافع» و «احمد بن الحرث» و «یحیی بن یحیی» و «اسحق بن راهویه» و گرهی از علماء گرد امام اجتماع کرده بودند،*آنان عنان استر امام را گرفتند و گفتند: تو را به حرمت پدران پاکت سوگند می*دهیم که برای ما حدیثی که خود از پدرت شنیده باشی بگو.