امام در زمان هارون
امام رضا (علیه*السلام) پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام)، امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بی*پروا به رهبری امت پرداخت. جو سیاسی جامعه در زمان هارون چنان خفقان آور بود که حتی برخی از صمیمی ترین یاران امام از این صراحت و بی*پروایی او بر جانش بیمناک بودند.
«صفوان بن یحیی» می*گوید:امام رضا (علیه*السلام) پس از رحلت پدرش سخنانی فرمود که ما بر جانش ترسیدیم و به او عرض کردیم: مطلبی بزرگ را آشکار کرده*یی، ما بر تو از این طاغوت (هارون) بیمناکیم.
فرمود: «هرچه می*خواهد تلاش کند، راهی بر من ندارد.»
«محمد بن سنان» می*گوید: در روزگاران هارون به امام رضا (علیه*السلام) عرض کردم: شما خود را به این امر ـ امامت ـ مشهور ساخته*اید و جای پدر نشسته*اید، در حالیکه از شمشیر هارون خون می*چکد!
فرمود:* آنچه مرا بر این کار بی*پروا ساخته سخن پیامبر است که فرمود: « اگر ابوجهل یک مو از سر من کم کرد گواه باشید که من پیامبر نیستم.» و من می*گویم« اگر هارون یک مو از سر من کم کرد گواه باشید که من امام نیستم.»
و همچنان شد که امام می*فرمود زیرا هارون هرگز فرصت نیافت خطری متوجه امام سازد، و بالاخره به جهت اغتشاشاتی که در شرق ایران رخ داده بود، هارون مجبور شد خود با سپاهیانش به سوی خراسان برود و در راه بیمار شد، و در ۱۹۳ هجری در طوس مرگش فرا رسید، و اسلام و مسلمین از وجود پلیدش ایمن شدند.