(آيه 17)- باز همين مطلب را به بيان ديگرى تعقيب كرده، مى‏گويد: «در حالى كه هرگاه يكى از آنها را به همان چيزى كه براى خداوند رحمان شبيه قرار داده [به تولد دختر] بشارت دهند صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى‏شود، و خشمگين مى‏گردد»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ).

اين تعبير به خوبى حاكى از تفكر خرافى مشركان ابله در عصر جاهليت در مورد تولد فرزند دختر است كه چگونه از شنيدن خبر ولادت دختر ناراحت مى‏شدند در عين حال فرشتگان را دختران خدا مى‏دانستند!

(آيه 18)- باز در ادامه اين سخن مى‏افزايد: «آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مى‏يابد، و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست» فرزند خدا مى‏خوانيد (أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ).

در اينجا قرآن دو صفت از صفات زنان را كه در غالب آنها ديده مى‏شود و از جنبه عاطفى آنان سر چشمه مى‏گيرد مورد بحث قرار داده، نخست علاقه شديد آنها به زينت آلات، و ديگر عدم قدرت كافى بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جر و بحث به خاطر حيا و شرم.

(آيه 19)- در اين آيه مطلب را با صراحت بيشترى مطرح كرده، مى‏فرمايد:
«آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند» و دختران خدا معرفى كردند (وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً).

سپس به صورت استفهام انكارى در پاسخ آنها مى‏فرمايد: «آيا آنها شاهد آفرينش (فرشتگان) بودند» (أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ).

و در پايان آيه مى‏افزايد: «گواهى آنها (بر اين عقيده بى‏اساس در نامه‏هاى اعمالشان) نوشته مى‏شود و (از آن) باز خواست خواهند شد»! (سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ).