اين درست بر خلاف كلمات انسانهاست كه هر قدر در آن دقت شود هنگامى كه گسترده و وسيع گردد خواه ناخواه اختلافات و تناقضها و تضادهائى در آن پيدا مىشود، بررسى آثار نويسندگان معروف و بزرگ اعم از نثر و نظم نيز گواه زنده اين مطلب است.
سپس مىافزايد: ويژگى ديگر اين كتاب اين است كه: «آياتى مكرر دارد» با تكرارى شوقانگيز (مَثانِيَ).
اين تعبير ممكن است اشاره به تكرار مباحث مختلف داستانها، سرگذشتها، مواعظ و اندرزها بوده باشد، اما تكرارى كه هرگز ملالتآور نيست، بلكه شوق انگيز است و نشاط آفرين، و اين يكى از اصول مهم فصاحت است.
بعد از اين توصيف به آخرين ويژگى قرآن در اين بحث يعنى مسأله نفوذ عميق و فوق العاده آن پرداخته، مىگويد: «از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مىترسند مىافتد برون و درونشان نرم و متوجه ذكر خدا مىشود» (تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ).
چه ترسيم جالب و زيبائى از نفوذ عجيب آيات قرآن در دلهاى آماده، نخست در آن خوف و ترسى ايجاد مىكند، خوفى كه مايه بيدارى و آغاز حركت است، و ترسى كه انسان را متوجه مسؤوليتهاى مختلفش مىسازد.
در مرحله بعد حالت نرمش و پذيرش سخن حق به او مىبخشد و به دنبال آن آرامش مىيابد.