درويش بينوا گفت : «من ديدم ديگران اين جمله را مى گويند؛ من نيز خوشم آمد و گفتم و اين بلا كه متوجه من گرديد زائيده كار و تقليد بيجاى من از حلقه درويشان بود.»
گفت آن را جمله مى گفتند خوش
مر، مرا هم ذوق آمد گفتنش
خلق را تقليدشان بر باد داد
اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد
خاصه تقليد چنين بيحاصلان
كآبرو را ريختند از بهر نان

قبل از انقلاب اسلامى ، ملت غرب زده ايران كه فريفته زرق و برق صنايع غرب شده بودند آنچنان اصالت و شخصيت خود را از دست دادند كه گوئى آنان وارث آن همه آثار و سنن ، و آن همه علوم و تمدن نبودند.
در تقليد از شيوه هاى بى مزه غربى ، آن هم در لباس و مراسم پيش پا افتاده ، آن چنان سرو و دست مس شكستند كه گوئى تمام شخصيت آنها به آن بسته بود
شادروان ميرهادى مولوى در اين باره گويد :
علم و عقل و دانش و دين ، در درون جامه نيست
در كلاه مولوى و فينه و عمامه نيست
در حقيقت آدم از علم و عمل علامه است
ورنه شخص از رخت كوتاه و بلند علامه نيست

پي نوشت ها

8- نهج البلاغه ، باب حكم ، شماره 147.
9- دائرة المعارف فريد و جدى ، ج 1، ماده اله .
10- ديوان شهريار، ص 335.
11- روزنامه اطلاعات ، شماره 9703.