(آيه 28)- در اين آيه اضافه مىكند كه اين آرزوى دروغينى بيش نيست، بلكه به خاطر آن است كه در آن جهان «آنچه را از عقايد و نيات و اعمال شوم خويش مخفى مىداشتند همه براى آنها آشكار گرديده» و موقتا بيدار شدهاند (بَلْ بَدا لَهُمْ ما كانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ).
ولى اين بيدارى، بيدارى پايدار و پابرجا نيست، و به خاطر شرايط و اوضاع خاص و رو برو شدن با مجازاتهاى عينى پديد آمده است، و لذا «اگر به فرض محال بار ديگر به اين جهان برگردند به سراغ همان كارهايى مىروند كه از آن نهى شده بودند» (وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ). بنابراين «آنها در آرزو و ادّعاى خويش صادق نيستند و دروغ مىگويند» (وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ).
(آيه 29)- اين آيه دنباله سخنان مشركان لجوج و سرسخت است كه به هنگام مشاهده صحنههاى رستاخيز، آرزو مىكنند بار ديگر به دنيا بازگردند و جبران كنند، ولى قرآن مىگويد اگر اينها بازگردند نه تنها به فكر جبران نخواهند بود و به كارهاى خود ادامه «خواهند داد، بلكه اساسا رستاخيز و قيامت را هم انكار خواهند كرد، و با نهايت تعجب خواهند گفت: زندگى تنها همين زندگى دنياست و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد»! (وَ قالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ).