(آيه 9)- لذا قرآن در جواب دوم مى‏گويد «اگر ما او را فرشته قرار مى‏داديم و به پيشنهاد آنها عمل مى‏كرديم، باز لازم بود تمام صفات انسان را در او ايجاد كنيم، و او را به صورت و سيرت مردى قرار دهيم» (وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا).

سپس نتيجه مى‏گيرد كه «با اين حال همان ايرادات سابق را بر ما تكرار مى‏كردند كه چرا به انسانى مأموريت رهبرى داده‏اى و چهره حقيقت را بر ما پوشانيده‏اى» (وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ).

(آيه 10)- در اين آيه، خداوند به پيامبرش دلدارى مى‏دهد و مى‏گويد از مخالف و لجاجت و سرسختى آنها نگران نباش، زيرا «جمعى از پيامبران پيش از تو را نيز به باد استهزاء و مسخره گرفتند اما سر انجام آنچه را، مسخره مى‏كردند، دامانشان را گرفت و عذاب الهى بر آنها نازل شد» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).

در حقيقت اين آيه هم مايه تسلى خاطرى است براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و هم تهديدى است براى مخالفان لجوج كه به عواقب شوم و دردناك كار خود بينديشند.

(آيه 11)- قرآن در اينجا براى بيدار ساختن اين افراد لجوج و خودخواه از راه ديگرى وارد شده و به پيامبر دستور مى‏دهد كه به آنها سفارش كن «بگو: در زمين به سير و سياحت بپردازيد و عواقب كسانى كه حقايق را تكذيب كردند با چشم خود ببينيد، شايد بيدار شويد» (قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ).

شك نيست كه مشاهده آثار گذشتگان و اقوامى كه بر اثر پشت پا زدن به حقايق راه فنا و نابودى را پيمودند، تأثيرش بسيار بيشتر از مطالعه تاريخ آنها در كتابها است، زيرا اين آثار حقيقت را محسوس و قابل لمس مى‏سازد.