(آيه 59)- اسرار غيب! در آيات گذشته سخن از علم و قدرت خدا و وسعت دايره حكم و فرمان او در ميان بود، از اين به بعد آنچه در آيات قبل اجمالا بيان شد، مشروحا توضيح داده مى‏شود، نخست به موضوع علم خدا پرداخته، مى‏گويد: «كليدهاى غيب (يا خزانه‏هاى غيب) همه در نزد خداست، و جز او كسى آنها را نمى‏داند» (وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ).

سپس براى توضيح و تأكيد بيشتر مى‏گويد: «آنچه در برّ و بحر است خدا مى‏داند» (وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).

«برّ» به معنى مكان وسيع است، و معمولا به خشكيها گفته مى‏شود، و «بحر» نيز در اصل به معنى محل وسيعى است كه آب زياد در آن مجتمع باشد، و معمولا به درياها و گاهى به نهرهاى عظيم نيز گفته مى‏شود.

در هر حال آگاهى خدا از آنچه در خشكيها و درياهاست، به معنى احاطه علم او بر همه چيز است.

يعنى، او از جنبش ميلياردها موجود زنده، كوچك و بزرگ، در اعماق درياها، از شماره واقعى سلولهاى بدن هر انسان و گلبولهاى خونها. از حركات مرموز تمام الكترونها در دل اتمها. و بالاخره از تمام انديشه‏هايى كه از لابلاى پرده‏هاى مغز ما مى‏گذرد، و تا اعماق روح ما نفوذ مى‏كند ....

آرى! از همه اينها بطور يكسان باخبر است.

باز در جمله بعد براى تأكيد احاطه علمى خداوند، اشاره بخصوص در اين مورد كرده و مى‏فرمايد: «هيچ برگى از درختى جدا نمى‏شود، مگر اين كه آن را مى‏داند» (وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها).

يعنى، تعداد اين برگها و لحظه جدا شدنشان از شاخه‏ها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتنشان روى زمين، همه اينها در پيشگاه علم او روشن است. «و هم چنين هيچ دانه‏اى در مخفيگاه زمين قرار نمى‏گيرد» مگر اين كه تمام خصوصيات آن را مى‏داند (وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ).

در حقيقت دست روى دو نقطه حساس گذارده شده است، كه براى هيچ انسانى هر چند ميليونها سال از عمر او بگذرد، و دستگاههاى صنعتى تكامل حيرت انگيز پيدا كند، احاطه بر آن ممكن نيست.

چه كسى مى‏داند بادها در هر شبانه روز در سرتاسر كره زمين چه بذرهايى را از گياهان جدا كرده و به چه نقطه‏اى مى‏پاشد، كدام مغز الكترونيكى مى‏تواند، تعداد برگهايى كه در يك روز از شاخه درختان جنگلها جدا مى‏شود حساب كند؟! نگاه به منظره يك جنگل مخصوصا در فصل پاييز، و منظره بديعى كه سقوط پى‏درپى برگها پيدا مى‏كند، به خوبى اين حقيقت را ثابت مى‏كند، كه اين گونه علوم هيچ گاه ممكن نيست در دسترس انسان قرار گيرد.

در واقع سقوط برگها لحظه مرگ آنهاست، و سقوط دانه‏ها در مخفيگاه زمين گامهاى نخستين حيات و زندگى آنهاست، اوست كه از نظام اين مرگ و زندگى باخبر است.

بيان اين موضوع يك اثر «فلسفى» دارد و يك اثر «تربيتى»، اما اثر فلسفى آن اين است كه پندار كسانى را كه علم خدا را منحصر به كليات مى‏دانند، و معتقدند كه خدا از جزئيات اين جهان آگاهى ندارد، نفى مى‏كند، و صريحا مى‏گويد كه خدا از همه كليات و جزئيات آگاهى كامل دارد.

و اما اثر تربيتى آن روشن است، زيرا ايمان به اين علم وسيع پهناور به انسان مى‏گويد تمام اسرار وجود تو، اعمال و گفتار تو، نيات و افكار تو، همگى براى ذات پاك او آشكار است با چنين ايمانى چگونه ممكن است انسان مراقب حال خويش نباشد و اعمال و گفتار و نيّات خود را كنترل نكند.

و در پايان آيه مى‏فرمايد: «هيچ تر و خشكى نيست، مگر اين كه در كتاب مبين (و در مقام علم پروردگار) ثبت است» (وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ).