الخمار:
روسرى و هرچيزىكه سر را بپوشاند (3) و از اينكه در آيهكريمه دستور داده كه زنها به وسيله خمار گردن وسينههاى خودرا بپوشانند، معلوم مىشود كه خمار، اضافه براين كه سر و موهارا مىپوشاند اطراف آن، مقدارى اضافه دارد كه بتوان به وسيلهآن گردن و سينهها را پوشاند و همان طور كه از شان نزول آيه نيزاستفاده مىشود، اطراف آن را قبلا پشتسر مىانداختند. پسخمار پارچهاى بزرگتر از روسرى مىباشد.
الفرج:
به معناى شكاف است، اما در اضافه شدن به كلمهاىديگر، معانى مختلفى دارد اگر به ضميريا اسم انسان اضافه شودبه معناى محل مخصوص و يا كنايه از عورتين است (4) و (5)
عورة:
هر چيزى را كه انسان حيا دارد كه آن را آشكار كند، عورةگويند (6) و اگر به ضمير انسان اضافه شود معناى همان محلمخصوص را دارد.
الزينه:
چيزى كه به وسيله آن زينت مىكنند. (مايترين به) (7) معناى لغوى زينتيا رواياتى كه زينت استثناء شده در آيهكريمه را انگشتر معنا كرده سازگاراست اما با توجه به رواياتىكه زينت استثنا شده را مقدارى از بدن، مثلصورت و دستتعبير مىكند و با توجه به قول اكثر مفسرين كه معناى زينت رامواضع زينت گرفتهاند، مىتوان در معناى لغوى زينت توسعهداد كه هم شامل وسايل زينتشود و هم شامل مواضع زينت كهمقدارى از بدن باشد. «الزينة تحسين الشىء بغيره من لبسه او حليةاو هيئة» (8)
الجيب:
در اصل، طوقه و گشادى سرلباس است ولى براىگردن و سينه، كنايه آورده مىشود (9) و در آيه كريمه هم كهجيوب به ضمير نساء اضافه شدهاست، معلوم مىشود كه معناىآن، طوقه لباس نيستبلكه منظور، همان گردن زنان است كههمان محل طوقه لباس است.
الاربه:
به معناى حاجت (10) و گاهى شديد منظور است. (11)
-متعلق غض در آيه شريفه-
1- چون متعلق ذكر نشدهاست، ممكن است آن را مطلق آنچه كهنگاه كردن به آن حرام استبگيريم; (12) چنانچه صاحبمجمعالبيان، تفسير كردهاند «عمالايحل لهم النظر اليه». (13)
2-ممكن استبه قرينه جمله بعدى كه حفظ فروج است، متعلقغض را فروج بگيريم; چنانچه مرحوم، علامه طباطبايىفرمودهاند: «و على هذايمكنانتقيد اولىالجملتينبنابنتها ويكونمدلول الاه هوالتهى عنالنظرالىالفروج» (14) .
3- مىتوان به قرينهمقابله دو آيه كه اولى خطاب به مردان و دومى خطاب به زناناست، متعلق غض را در آيه اول، زنان و در آيه دوم، مردانبگيريم و ازشان نزول آيه نيز اين وجه بيشتر از دو وجه قبلىاستنباط مىشود.