من لازم مى‏دانم مؤكداً بگويم، كه اين ادعانامه عليه سردمداران رژيم امريكاست، و نه عليه ملت امريكا؛ كه خود در صورت اطلاع از آنچه دولتش با ملتى كرده پاى آن ادعانامه را امضا خواهد كرد. ملت ما نشان داده است كه به هدفهاى خود مؤمن و در راه آن تا سرحد نثار جان ايستاده است.

چنين ملتى از امريكا و از هيچ قدرتى نمى‏ترسد، و به يارى خدا نشان خواهد داد كه پيروزى از آن حق و مؤمنان به حق است. آقاى رئيس، آقاى دبيركل، حضار محترم، اين بود سرگذشت انقلاب ما. انقلابى كه اگر موج اميدى گسترده ميان ملتهاى رنج ديده از سلطه‏ى استكبار جهانى پديد آورد، موج مخالفتى به همان گستردگى نيز ميان قطب‏هاى سلطه‏ى بين‏المللى ايجاد كرد. و اين مخالفتها هرچند جدى، عميق و متنوع بود، نتوانست نهالى را كه ريشه در اعماق داشت و روز به روز استوارتر مى‏شد، از پا بياندازد؛ هرچند سنگ و زخم فراوان به آن زده شد.

اكنون همه‏ى دنيا ببيند و مى‏بيند كه ما به‏رغم انف سلطه‏ها زنده‏ايم و زنده خواهيم بود. سنت‏هاى الهى در تاريخ اين را حكم كرده و جز اين نخواهد بود، و اين زنده‏ترين و گوياترين پيام ماست. نظام سلطه همواره خواسته است عكس اين را ثابت كند، و اداره‏ى خود را براى ملت‏ها و كشورهاى جهان سوم سرنوشت‏ساز بداند؛ ما اين را تخطئه كرديم. شك نيست كه نظام سلطه حيات و استمرار جمهورى اسلامى را نمى‏خواست، ولى اراده‏ى ما غالب شد. پيام ما به همه‏ى ملت‏ها و دولتهايى كه مى‏خواهند مستقل و بى‏اعتنا به خواست و اراده‏ى سلطه‏هاى بزرگ جهانى بمانند، اين است كه از آنان نترسند، و به خود و ملت خود اعتماد كنند. انقلاب ما همچنين پيام بزرگ خود را نفى نظام سلطه در جهان مى‏داند. امروز عملًا جهان ميان قدرتهاى بزرگ و سلطه‏گر تقسيم شده است، و آنان خود را صاحب اختيار دنيا مى‏شمارند. به اعتبار ديگر جهان به دو بخش سلطه‏گر و سلطه‏پذير تقسيم شده است، و بخش اول خود را مالك سرنوشت بخش دوم مى‏داند. نظام سلطه عبارت از وجود همين روابط نابرابر ميان اين دو بخش از جهان است. نظام سلطه به ميل خود انقلابها را نفى و براى رژيمهاى انقلابى مشكل‏تراشى مى‏كند. نيكاراگوئه و كشورهاى انقلابى جنوب آفريقا چند مثال زنده‏ى اين حقيقتند. نظام سلطه على‏رغم ملتها براى آنان تصميم مى‏گيرد.