مقصود از اين قاطعيت همان چيزى است كه بعدها بصورت مشخص‏تر در گفته‏هاى شخصى به نام ژنرال هايزر شنيده شد. شخصى كه با مأموريت ويژه از سوى رئيس‏جمهور امريكا به تهران آمده بود. از نظر او و طبق توصيه‏هايى كه به او شده بود، بايد رژيم شاه و لو به بهاى كشته شدن ده‏هاهزار نفر محفوظ بماند. با اين استدلال موجّه كه اين بهتر از آن است كه بعدها چند برابر اين كشته شوند.

به نظر رژيم ايالات متحده‏ى امريكا اين فرض كه با عدم مداخله‏ى‏ امريكا در امور داخلى ايران مى‏توان خون ده‏هاهزار نفر در آن روز و چند برابر آن را پس از آن بر زمين نريخت، كاملًا مردود بوده است.

يقيناً ناكام ماندن مأموريت هايزر و فرار او از تهران و به دام افتادن يا فرارى شدن همه‏ى كسانى كه امريكا براى اجراى آن نقشه‏ى شوم به آن‏ها اميد داشت، دليلى جز كوبندگى موج انقلاب و قدرت عظيم ملتى كه براى خدا قيام كرده و از هيچ‏چيز جز خدا نمى‏ترسد نداشت. اين دشمنان انقلاب نبودند كه كوتاه آمدند، اين انقلاب بود كه هر دشمنى را از ميدان مى‏راند. دشمن قبلًا نيز به دست شاه خائن هر فشارى را كه ممكن بود وارد آورده بود. پس از پيروزى انقلاب توطئه‏هاى خصمانه به شكلهاى ديگرى آغاز شد؛ اولين كار تلاش همه‏جانبه براى نفوذ دادن ايادى دشمن در مديريتهاى انقلاب بود، و سپس با استفاده از جو باز سياسى پس از يك دوره‏ى اختناق چند ده‏ساله سازماندهى احزاب و گروههاى مخالف انقلاب.

در مورد اول اين نمونه جالب است، كه مهره‏ى سرسپرده ولى نه‏جندان معروفى كه چند هفته پس از پيروزى انقلاب در دادگاه انقلاب خائن و مجرم شناخته شد در اولين روزهاى پيروزى با برانگيختن وسائل و وسائط توانست فرمانده نيروى هوايى شود؛ و در مورد دوم كافى است گفته شود كه طيفى از سلطنت‏طلب تا كمونيست و از تجزيه‏طلب تا پان‏ايرانيست را شامل مى‏شد، و لازم است كه فراموش نشود كه برخى سفارتخانه‏هاى مقيم تهران از جمله سفارت امريكا، مركزى براى هدايت و حمايت بعضى از اين گروهها بودند. تروريسم خشن يكى ديگر از خصومت‏هاى انتقام‏آميز با انقلاب بود.