من از ايران مى‏آيم، كه زادگاه پرآوازه‏ترين و درعين‏حال ناشناخته‏ترين انقلاب‏هاى دوران معاصر است. انقلابى بر پايه‏ى دين خدا و در امتداد راه پيامبران و مصلحان بزرگ الهى؛ راهى به درازاى همه‏ى تاريخ بشر. ريشه‏ى استوار و انديشه‏ى زيربنائى اين انقلاب جهان‏بينى توحيدى اسلام است. تفسير انسان، تفسير تاريخ، تحليل حوادث حال و گذشته و آينده، تفسير طبيعت، تبيين همه‏ى علائقى كه انسان را با دنياى بيرون از وجود او جهان، انسانها، اشياء مرتبط مى‏كند، و نيز فهم و درك آدمى از وجود خود و خلاصه همه‏ى چيزهايى كه نظام ارزشى جامعه را مى‏سازد، و آن را بر اداره‏ى مطلوب خود قادر مى‏كند، همه و همه از اين جهان‏بينى الهى ريشه و مايه مى‏گيرد و منشعب مى‏شود. در انديشه‏ى الهى اسلام همه‏ى هستى آفريده‏ى خداست و جلوه‏گاه علم و قدرت او و پوينده بسوى اوست، و انسان برترين آفريده و جانشين اوست.

انسان مى‏تواند با استخراج گنجينه‏هاى استعداد كه در نهاد اوست خود را و جهان را كه براى او آفريده شده به زيباترين وجهى بسازد و بيارايد، و با دو بال علم و ايمان به عروج معنوى و مادى نائل آيد، و مى‏تواند با تضييع يا به انحراف كشاندن اين استعدادها جهنمى از ظلم و فساد در جهان بيافريند. چراغ هدايت بشر ايمان او به خدا و تسليم او در برابر امر و نهى الهى است. دنيا كشتزار آخرت است، و مرگ نه پايان زندگى كه دروازه‏ى ابديت و سرآغاز نشئه‏اى جديد. در انديشه‏ى الهى اسلام افراد بشر، برادران و خواهران يكديگر و همه بندگان خدايند.