RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
در بارهى ما و انقلابمان و اصول و نقطه نظرهايمان بيش از معمول سخن مغرضانه يا جاهلانه گفته شده است. در انقلاب ما چند نقطهى اختصاصى هست كه مىتوان آن را استثنائى از سرگذشت معمولى انقلابها شمرد. من به آن نقطهها مىپردازم، و در پايان پيام خودمان را خواهم گفت. اول؛ اين انقلاب حتى در شروع خود صددرصد مردمى بود، نه يك گروه چريكى مسلح، نه يك حزب فعال سياسى نظامى، نه گروهى از افسران انقلابى و آزادىخواه و نه هيچيك از ديگران انواع رائج و معمولى كه تحولات انقلابى كشورها را پديد مىآورند در انقلاب ما وجود و حضور و فعاليت نداشتند، فقط مردم بودند و مردم، آن هم كاملًا بىسلاح كه در تهران و همه جاى ديگر چنان فضا را و خيابانها را و محيط زندگى شهرى را از وجود و حضور و شعارهاى انقلابى خود پر كردند كه ديگر جايى براى هيئت حاكم و حكومتش باقى نماند؛ و آنان مجبور شدند يكىيكى و دسته جمعى از كاخها و مراكز اقتدار خود و سپس از كشور خارج شوند. شاه، نخستوزير، بزرگان ارتش، وزراء و ديگر سرجنبانان هركدام كه توانستند از مردم گريختند.
اين پس از آن بود كه در مدتى بيش از يك سال آنان با استفاده از همهى توانايى خود سياسى، نظامى، پليسى كوشيده بودند مردم را متفرق سازند؛ و به خانهها يا مراكز كارشان برگردانند، و در اين مدت هزاران نفر از مردم جلو چشم ديگران در خيابان، در مسجد، در دانشگاه، در محيط كار كشته شده بودند؛ اما حضور مردم روز به روز بيشتر شده بود. در آخرين ماهها خشونت دستگاه بيشتر و متقابلًا حضور مردم هم بيشتر شد. رژيم كه زير فشار خشم مردم دست از جان شسته قادر به مقاومت نبود، مجبور شد بزرگترين امتياز خود را بدهد. شاه رفت؛ و بعد از آن عقبنشينىهايش پىدرپى و سريع شد. رهبر بزرگ انقلاب كه كلمه به كلمهى سخنانش به تكتك ملت روح و آگاهى و درس مىداد به اتكاى خداوند متعال كه همهى قدرتها در يد قدرت اوست و با اعتماد به همين ارادهى عظيم و خدشهناپذير مردم دولت انقلاب را تشكيل داد. دولت ستمشاهى خود به خود و بىآنكه راه ديگرى داشته باشد مسند را رها كرد و گريخت. آخرين سنگرها، پادگانهاى خالى از سرباز و افسر بود، آنها هم گريخته بودند، و بسيارى به صف مردم پيوسته.