كشاورز پر تلاش

اين دو برادر به دليل تنگى معاش و نرسيدن مقررى معهود از زمين زراعتى تبريز، ناگزير در سال 1314 ه .ش نجف اشرف را به عزم مراجعت به ايران ، ترك مى كند و ده سال در آبادى شادآباد تبريز، جز اوقات كوتاهى ، به امر كشاورزى مبادرت مى ورزند تا آن كه فلاحت آنان سر و سامان مى گيرد.
مرحوم علامه طباطبايى در زندگينامه ى خويش در اين باره مى نويسد:

((سال 1314 ه . شمسى ، در اثر اختلال وضع معاش ناگريز از مراجعت به زادگاه اصلى خود شدم و ده سال و خورده اى در آن سامان به سر بردم كه حقا بايد اين دوره از زندگى را دوره ى خسارت تاءمين معاش - كه از جهت فلاحت بود - از تدريس و تفكر علمى - جز مقدارى ناچيز - باز مانده و پيوسته با يك شكنجه درونى به سر مى بردم .))

مهندس عبدالباقى طباطبايى مى گويد(12):
((خوب به ياد دارم كه مرحوم پدرم دائما و در تمام طول سال مشغول فعاليت بودند و كار كردن ايشان در فصل سرما و در حين ريزش باران و برف هاى موسمى در حالى كه چتر به دست گرفته يا پوستين به دوش ‍ داشتند، امرى عادى تلقى مى گرديد.))

((در مدت ده سال بعد از مراجعت علامه به روستاى شادآباد و به دنبال فعاليت هاى مستمر ايشان ، قنات ها لايروبى و باغ هاى مخروبه تجديد خاك و اصلاح درخت شد و در عين حال چند باغ جديد احداث گرديد و يك ساختمان ييلاقى هم در داخل روستا جهت سكونت تابستانى خانواده ساخته شد و در محل زيرزمين خانه ، حمامى به سبك امروزى شامل يك دستگاه آبگرمكن مسى ساخت آلمان كه با هيزم گرم مى شد بنا شد، در حالى كه در سال 1318 ه .ش حمام ها عموما خزينه اى بود!))

((پدرم از محل در آمد ملكى به روستاييانى كه نيازمند بودند، وام مى داد و قبض مى گرفت و چنان چه كسى بعد از دو فصل برداشت محصول قادر به پرداخت بدهى خود نبود، او را بخشيده و قبض را به خودش پس مى داد و از طلب خود صرف نظر مى كرد، اما از جمله كارهاى اجتماعى آن فرزانه ى عالى قدر در روستاى شادآباد، مراقبت از روابط اخلاقى مردم و مناسبات اجتماعى روستاييان و رشد فرهنگى و اعتلاى اعتقادات آنان بود، همچنين در فصول بيكارى ، مردم را بسيج مى كرد تا خود كوچه ها و معابر را مرمت كرده و به نظافت مسيرهاى عبور و مرور بپردازند.))