استمداد از معصومان عليهما السلام

على اكبر حسنى روايت مى كند:
((او در حل مسايل علمى و تفسيرى و رفع معضلات فلسفى و گشودن گره از مشكلات درسى از معنويت ارواح مطهر معصومين عليهما السلام استمداد مى جست و سخنش اين بود:))
((هر چه داريم از اهل بيت پيامبر عليه السلام داريم .))

((يكى از ارادتمندان علامه ، هنگام تشريف ايشان به مشهد، قصيده ى مفصلى گفته بود كه مطلع آن چنين است :

او سوى ديار يار، رو كرده
مى در خم عشق بر سبو كرده

در كوى نگار معتكف گشته
از وى همه كسب آبرو كرده


((اين فرد مى گويد: پس از بازگشت به حضورش رسيدم ، علامه تمام شعر را خواند، وقتى كه به بيت مزبور رسيد، قطرات اشك از چشمانش سرازير شد و با گريه گفت :))
((ما همه ى آبروى خود را از محمد (صلى الله عليه وآله ) و آل محمد عليهم السلام كسب كرده ايم .(30)))
دكتر احمدى مى گويد:
((تابستان ها كه به مشهد مشرف مى شدند، مدتى مى ماندند، عصرها به زيارت مى آمدند و پشت سر مرحوم آيت الله العظمى ميلانى (قدس سره ) نماز مى خواندند و بعد به حرم مى رفتند، وارد صحن كه مى شدند اين دست هاى لرزان را مى ديدم مى چسباندند به چهار چوب در و آن را مى بوسيدند، آن چنان كه گويى تمام وجودش دارد به حضرت رضا عليه السلام عرض ادب مى كند.))
((ادبش تا سر حد عشق بود!))
دكتر احمدى در جاى ديگر نقل مى كند(31): ((هيچ به خاطر ندارم كه از اسم هر يك از ائمه بدون اداى احترام گذشته باشند...))
((گاهى از محضرشان التماس دعايى در خواست مى شد، مى گفتند)):
((برويد از حضرت بگيريد، ما اينجا كاره اى نيستيم ، همه چيز آن جاست .))(32)

به ديدار دوست

على اكبر حسنى به ياد مى آورد.(33)
((روزى در سفر مشهد يكى از حاضرين پرسيد: شما هم به حرم مى رويد؟
فرمود:
آرى !
((پرسيد: شما هم ضريح را مى بوسيد؟
فرمود:
((نه تنها ضريح ، خاك و تخته در حرم را و هر چه متعلق به اوست مى بوسم !))
ديگرى گفت : شلوغ است ، نمى شد به حرم رفت .
فرمود:
((ما هم جزء اين شلوغى ها!))