در صورتى كه جمله فوق حقيقتى را در بر دارد و آن گنجها همان ذخائر فكرى يا طبيعى است كه در اختيار بشر گذارنده شده ، و موهبتهائى است كه خداوند بزرگ به ما داده است . آن مارها كنايه از مشكلات و مشقتهائى است كه بايد بشر در راه تحصيل آن متحمل گردد.
اديسون مى گويد : «هيچ يك از اختراعات من محلول تصادف نيست . وقتى كه معتقد شدم فلان كار نتيجه بخش است خودم را به آن كار مى بندم و تجربه روى تجربه مى كنم تا كامياب شوم .»
نيوتن مى گويد : «اگر من به جائى رسيده ام براثر كار و كوشش است .»
ميكلانژ مى گويد : «اگر مردم مى دانستند كه براى احراز مقام استادى چه رنجها برده ام از ديدن شگفتيهاى هنرم متعجب نمى شدند.»
و به قول بزرگمهر بايد لب فروبست و بازو گشود و كار كرد و دم نزد و يقين نمود كه كليد طلائى كاميابى كار و كوشش ‍ است .
براستى برخى از مردان روان عظيمى دارند و روح آنها بسان دريا بى قرار است . حرارت و عشق و علاقه آنها به كار و هدف ، آنها را به جنبش و حركت در مى آورد. حتى در لحظات سخت زندگى نيز دست از كار و كوشش بر نمى دارند.
مورخ بزرگ اسلامى ، ابن خلدون ، شاهكار نفيس خود به نام «مقدمه بر تاريخ » را در تبعيد گاه نوشته است .
فيلسوف شرق ، خواجه نصير الدين طوسى ، كه مدتها در قلعه «الموت » از طرف فرقه اسماعيليه باز داشت بود كتاب بزرگ و ذيقيمت خود به نام «شرح اشارات » را در آن زندان نوشته است .