وقتى انسان خود و شايستگى خود را شناخت و كار مطابق استعداد خود را پذيرفت ، چون عشق و كشش باطنى آن را دارد، در هدف خود كامياب مى گردد.
يك سلسله استعدادهائى هست كه در شرائط مخصوصى بروز و نمو مى كند. روان شناس زبر دستى لازم دارد كه اين نوع استعدادها را تشخيص دهد.
چه بسا نوآموزانى در آغاز تحصيل كودن و نفهم به نظر مى رسند ولى بعدا در سنين مخصوصى نابغه مى شوند. پيداست ، به حكم قوانين طبيعى ، شكفتن ايت ، گونه شايستگى شرائط ديگرى لازم داشت است . مى گويند اينشتين ، دانشمند بزرگ و رياضى دان عصر حاضر، در كلاسهاى ابتدائى رفوزه مى شد، ولى او در محيطهاى مخصوصى قدرت دورنى خود را ابزار نمود.
چه بسا افسرانى كه يك مدت به زبونى و ترس و بيعرضگى معروف بودند، ولى در موقع كار، دلاوريهائى از خود نشان دادند كه دهانها از تعجب باز ماند.
به ملكشاه سلجوقى خبر رسيد كه قيصر روم در صدد تسخير بغداد است . با ارتش منظم به سمت مرز ايران حركت كرد. خواجه نظام الملك روزى از ارتش سان ديد، ناگاه قيافه سرباز كوتاه قدى توجه او را جلب كرد. دستور داد كه او را از صف بيرون كنند. تصور كرد كه از اين سرباز كارى ساخته نيست . ملكشاه گفت : «چه مى دانى ؟ شايد همين سرباز قيصر را اسير كند» اتفاقا فتح و پيروزى با مسلمانان شد و قيصر روم به دست همين سرباز اسير گرديد!