دانشمند گرامى آقاى محمدتقى قمى كه از شخصيتهاى ايرانى ساكن مصر بود، نقل مى كرد كه روزى تمام مجلدات اين كتاب را به نظر اساتيد دانشگاه مصر رسانيدم و گفتم همه اين مجلدات را با اين دقت ، يك نفر نوشته است . آنان از شنيدن اين سخن فوق العاده تعجب كردند.
يكى از اساتيد بزرگ و عاليقدر ما از فقيد علم و فلسفه و عرفان آقاى شاه آبادى نقل مى كرد كه :
پدرم يكى از شاگردان مرحوم نويسنده كتاب «جواهر الكلام » بود. روزى كه آن دانشمند بزرگ با مرگ و فقدان فرزند ارشد و دانشمند خود روبرو گرديد، موقعى مراسم غسل او به پايان رسيد كه هوا روبه تاريكى بود. لذا قرار شد بدن او را در يكى از بقعه هاى صحن مطهر اميرالمؤ منان بگذارند و فرداى آن روز مراسم تشييع در ميان انبوه جمعيت به عمل آيد.
با اينكه مرحوم صاحب «جواهر» داغدار بود مع الوصف همان شب برنامه مطالعه و نوشتن خود را تعطيل نكرد. با كمال صبر و استقامت ، پس از خواندن مقدارى از كلام اللّه مجيد در كنار بدن فرزند عزيز خود به مطالعه و نوشتن صفحاتى از كتاب «جواهر» پرداخت .
مرجع عاليقدر اسلام مرحوم آقاى بروجردى مى گفتند : «يك شب كه درباره يكى از مسائل علم اصول (ترتب ) فكر مى كردم و مى نوشتم چنان سرگرم مطالعه و فكر و نوشتن بودم كه رنج بى خوابى را ملتفت نبودم . يك مرتبه صداى مؤ ذن به گوشم رسيد، متوجه شدم كه هوا دارد روشن مى شود و من از آغاز تا پايان شب سرگرم كار بوده ام .»
در افسانه هاى پيشينيان آمده است كه در نقاط گوناگون زمين گنجهائى است و روى هر گنجى اژوهائى است و تا بر آن پيروز نشويم . گنج ميسر نخواهد شد.
بسيارى از مردم اين مطلب را افسانه پنداشته و گروهى نيز به ظاهر آن اكتفا كرده اند . يعنى تصور نموده اند كه واقعا در زير زمين گنجها و دفينه هائى است و حقيقتا روى هر گنجى مارى خوابيده است .