RE: عبرت های عاشورا برای جامعه منتظر
3- شيفتگان شهادت
كربلا مقتل عاشقان و مشهد شهيدان پاك است.
هلال بن نافع از صحابه ي پر شور كربلا مي گويد :شب عاشورا امام نابهنگام از خيمه ها بيرون آمده دور شد من به اونزديك شدم و گفتم فدايت شوم از اين كه در شب به طرف لشگرگاه اين ستمگر بيرون امدي نگران شده فرمود: هلال آمدم تا اين پستي و بلنيدي ها را وارسي كنم نكند فردا آنان به ما حمله كرده درگير شويم كمين گاهي براي هجوم آنان به خيام ما باشد سپس برگشت و در حالي كه بازوي چپ مرا گرفته بود فرمود: همان شب است! همان شب است! به خدا سوگند .وعده اي است كه تخلف بردار نيست سپس فرمود : هلال ! چرا هم اينك از ميان اين دو كوه نمي روي كه خود را برهاني . من روي قدم هاي امام افتادم و عر ض كردم : در آن صورت مادر هلال در سوگش بنشيند سرورم شمشيرم با هزار شمشير واسبم با هزار اسب برابر است به آن خدايي كه همراهيتو را بر من منت نهاد از تو جدا نمي شوم تا اين كه هر دو از كارزار بازمانند سپس امام از من جدا شد و به خيمه ي خواهرش زينب رفت . من در اين اميد كه از خيمه زود بيرون مي آيد كنار خيمه ايستادم . زينب به استقبال امام آمدبالشتي گذاشت و امام نشست و با او رازي گفت چيزي نگذشت كه اشك زينب جاري شد و عرض كرد : برادر جان ! آيا من قتلگاه تو را مي بينم و با اين همه دشمنان كينه اندوز بانوان و كودكان وحشت زده را همراهي مي كنم اين مسئوليتي سنگيني است ديدن اين قتلگاه اين جوان پاك و زيبارويان بني هاشم بر من گران خواهد بود سپس عرض كرد: برادر جان ! آيا نيات اصحاب خود را آزمودي ؟ نگرانم كه وقت درگيري و برخورد نيزه ها تنهايت گذارند.