ـ بنده پروری امام حسین (علیه‌السلام)

جون بن ابی مالک،‌بنده سیاه چهره‌ای بود که در کربلا در حضور امام بود. به محضر امام آمد،‌اذن جهاد خواست. امام فرمودند: « تو از جانب ما مأذونی ولی تو برای عافیت همراه ما آمده‌ای پس کنون خود را به خاطر ما به مشقت نینداز. »
گفت: آیا رواست من در زمان خوشی و نعمت، نان خور شما باشم و در سختی‌ها شما را تنها بگذارم؟!
گرچه بویم بد است، و جسمم پست و رنگم سیاه است، شما بر من منت گذارید و مرا به آسایش جاویدان بهشتی برسانید. تا بدنم خوشبو و جسمم شریف و رویم سفید شود، نه به خدا قسم از شما دور نمی‌شوم, تا اینکه خون سیاه خویش را با خون پاک شما در آمیزم, پس به میدان رفت و جنگید تا شربت شهادت سرکشید.

ـ امام بربالین شهیدان

امام بربالین شهیدان حاضر می‌شد و گاهی بر بالین آنان جملاتی می‌فرمودند, جون گرچه غلامی بود ولی بر درگاه امام حسین (علیه‌السلام) شاه و غلام فرقی ندارند و همه عزیزند، امام بر بالین جون حاضر شد و فرمودند:
« خدایا روی او را سپید و بوی او را خوش و او را با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا و محشور گردان .»
در ضمن روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) رسیده که فرمودند: « پیکر پاره پاره جون را پس از ۱۰ روز دیدند در حالی که بوی مشک از بدنش به مشام می‌رسید.»