امام لشکر کوفه را موعظه می‌کند

هدف از بعثت پیامبران و ائمه معصومین نجات گمراهان از آتش دوزخ می‌باشد. امام در مرتبه‌ای از عطوفت و مهربانی بر خلق است, که از پدران و مادران هم مهربانتر است. امام بر خود لازم می‌داند تا آنجا که ممکن است گمراهان را نجات دهد و لو در شفیر جهنم باشند روی این جهت بود که امام به لشکر کوفه فرمودند: « شتاب مکنید، می‌خواهم موعظه کنم و وظیفه‌ای را که به عهده دارم انجام دهم.»
از این جمله به خوبی برمی‌آید که امام موعظه و اتمام حجت را بر خود واجب و لازم می‌دانست. لذا امام مرکب خود را طلب کرده و بر آن سوار شد و با صدای رسا و بلند که بیشتر مردم حاضر در لشکر عمر بن سعد صدای حضرت را می‌شنیدند، خطبه‌ای خواندند، سخنان امام در جمعیت کوفیان اثر نکرد، اما چون سخنان امام به گوش خواهران و دختران امام رسید, به گریستن و شیون پرداختند. امام (علیه‌السلام) برادرش عباس و فرزند علی اکبر را به خمیه‌ها فرستاد تا آنان را خاموش سازند. فرمودند: «بجانم سوگند که بعد از این بسیار خواهند گریست. »

ـ خطبه‌ای دیگر از امام

ابن شهر آشوب نقل می‌کند: پس از آنکه صفوف لشکر آراسته شد، و لشکر کوفه دائره‌وار امام حسین (علیه‌السلام) و اصحابش را در میان گرفتند، امام بار دیگر موقعیت را مغتنم شمرد و خواست سخن گوید، لشکریان بتحریک فرماندهان خود جنجالی بر پا کردند، تا از سخن گفتن امام جلوگیری کنند، حضرت فرمودند: « وای بر شما چرا آرام نمی‌مانید تا گفته‌ مرا بشنوید. من که هدفی جز راهنمایی براه راست ندارم هر کس فرمان من برد، بر راه صواب رسد، و هر کس عصیان کند از گمراهان و هالکین باشد. شما همه از فرامین من سرباز می‌زنید. و سخن مرا گوش نمی‌دهید چرا که شکمهای شما از مال حرام پر شده و بر دلهای شما مهر شقاوت نهاده شده است وای بر شما آیا خاموش نمی‌شوید و گوش نمی‌دهید؟! »
پس اصحاب عمر بن سعد یکدیگر را ملامت کرده و گفتند: گوش کنید. پس از آن امام خطبه‌ای خواندند که فرازهایی از آن را می‌آوریم.