RE: lمیلادمسعودامام هدایتگران مبارک

متوکل که کاسهی شرابی در دست داشت امام را در کنار خود قرار داد و پیالهای به طرف او گرفت و گفت: بنوش. امام (علیهالسلام) عذر خواست و فرمودند: به خدا سوگند گوشت و خون من هرگز با شراب آلوده نشده است مرا معاف بدار. آنگاه متوکل از او خواست تا آن حضرت برای او شعری بخواند که او را به نشاط آورد. امام (علیهالسلام) فرمودند: من کمتر شعر میخوانم. اما متوکل اصرار ورزید و آن حضرت این اشعار را برایش خواند:
باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال فلم تنفعهم قلل…
«بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند در حالیکه مردان نیرومندی از آنان پاسداری میکردند، ولی آن قلهی کوهها برایشان سودی نبخشید.»
«از پناهگاههای خویش پائین کشیده شدند و در زیر خاک سیاه قرار گرفتند و چه بد جایی را برای رحل اقامت برگزیدند.»
«پس از آن که در قبرهای خود قرار گرفتند، فریاد زنی بر آنها بانگ زد: کجا رفت آن بازوبندها، کو آن تاجها، و کجاست آن زر و زیورها.»
«عمرهای دراز، خوردند و آشامیدند و اکنون پس از آن همه عیش و نوش، خود خوراک کرمها شدند.»
«عاقبت نشیمنگاههای آنان به ویرانی گرائید و به حال خود رها شد و ساکنان آن کاخها به سوی قبرهایشان شتافتند.»
امام (علیهالسلام) با این اشعار، تمامی حاضران را تحت تأثیر قرار داد، حتی شخص متوکل را که از کثرت گریه صورتش خیس گردید. آنگاه خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانهاش بازگردانند.
واقعاً نگاهی کوتاه به برخوردهای جاهلانه افراد پستی همچون متوکل با حجت خدا و وارث علم رسول الله (صلی الله علیه و آله)، قلب هر انسان صاحب فطرتی را به درد آورده و چشم او را در مظلومی این انسانهای برگزیدهی خدا به گریه در میآورد. آری اینان از جانب خدا مأمور به صبر هستند تا آن زمان که دوران حکومت عدل ایشان در سرتاسر گیتی فرارسد. «عباد مکومون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون ». «ایشان بندگان گرامی حق هستند که هیچگاه در سخن از او سبقت نمیگیرند و فقط به امر پروردگار خویش عمل میکنند.»