پاسخ دیگر این است که حالات حضرت به حسب نافله و نماز واجب‏فرق می‏کرد. در نماز واجب استغراق و حضور و خشوع چنان بود که ازهمه چیز جز عظمت الهی غافل می‏شد: اما در نماز نافله پروازروحی‏اش این اوج و معراج را در همه حالات آن نداشته است; و ممکن‏است‏حضرت در حال نماز نافله صدقه به سائل بخشیده است.
شان نزول و کیفیت نقل آن نیز بر درستی این مساله گواهی‏می‏دهد; زیرا نمازهای واجب به امامت رسول گرامی اسلام خوانده‏می‏شد و این مجال برای سائل پدید نمی‏آمد که تقاضایش را در حال‏نماز مطرح کند.
سومین پاسخ که مطلب را بیشتر روشن می‏کند در مطالعه و مشاهده‏حالات اولیای الهی نهفته است. آنان در سیر و سلوک روحی و میقات‏الهی خویش گاه چنان بی تاب و محو جمال ربوبی می‏شدند که از همه‏آنچه در اطرافشان می‏گذشت غافل بودند.
بی خود از شعشه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
در حالات حضرت یعقوب پیامبر آمده است: از او پرسیدند: چگونه‏از پیراهن یوسف جایگاهش را تشخیص دادی اما در چاه کنعان او راندیدی؟!
یکی پرسید زان گم گشته فرزند که‏ای روشن ضمیر پیر خردمند ز مصرش بوی پیراهن شنیدی ولی در چاه کنعانش ندیدی
در جواب گفت: جذبه‏ها و حالات مختلف است و بر این اساس، تجلیات‏و درخشش‏ها نیز متفاوت.
بگفت احوال ما برق جهان است گهی پیدا گهی در زیر خاک است.
از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمود: «لی مع‏الله وقت‏لا یسعها ملک مقرب و لا نبی مرسل.»
مرا حالاتی است که هیچ فرشته مقرب الهی و پیامبر مرسلی به آن‏نرسد.
براین اساس، می‏توان گفت: آن زمان که تیر از پای مبارک‏علی(علیه السّلام)بیرون آورده می‏شد و حضرت هیچ التفاتی به آن نداشت، به‏اوج این پرواز و قله متعالی فنای فی‏الله مربوط است. اما زمانی‏که به سائل توجه می‏کند، در حالی است که این پرواز و معراج روحی‏در آن اوج نیست.
البته دست ما خاکیان از سفر روحانی و درک شیوه و توجه تام‏حضرت به باری تعالی کوتاه است و آن بزرگواران چنان است که خودفرمود: «لا یرقی الی الطیر» هیچ تیز پروازی بر ستیغ و بلندای‏دانش و معنویت من دست نمی‏یابد.