(آيه 14)- «و نيز اصحاب الايكه [قوم شعيب] و قوم تبّع» كه در سرزمين يمن زندگى مىكردند (وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ).
«ايكه» به معنى درختان فراوان و درهم پيچيده، و يا به تعبير ديگر بيشه مانند است، و اصحاب الايكه گروهى از قوم شعيب هستند كه در غير شهر «مدين» زندگى مىكردند، شهرى كه داراى درختان بسيار بود.
سپس به تمام اين اقوام هشت گانه اشاره كرده، مىگويد: «هر يك از آنها فرستادگان الهى را تكذيب كردند، و وعده عذاب من در باره آنها تحقق يافت» (كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ).
اين اقوام هم پيامبرانشان را تكذيب كردند، و هم مسأله توحيد و معاد را، و سر انجام به سرنوشت دردناكى گرفتار شدند، بعضى گرفتار طوفان شدند، بعضى سيلاب، بعضى ديگر صاعقه، و بعضى زلزله، و يا غير آن و سر انجام ميوه تلخ تكذيب را چشيدند.
(آيه 15)- در اين آيه به ذكر يكى ديگر از دلائل امكان رستاخيز پرداخته، مىگويد: «آيا ما از آفرينش نخستين عاجز مانديم» كه قادر بر آفرينش رستاخيز نباشيم؟! (أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ).
سپس مىافزايد: آنها در آفرينش نخستين ترديد ندارند، زيرا خالق انسانها را خدا مىدانند «ولى آنها (با اين همه دلائل روشن) باز در آفرينش جديد ترديد دارند» (بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ).
در حقيقت آنها بر اثر هواى نفس و تعصب و لجاجت گرفتار تناقضند، از يكسو خالق انسانها را در آغاز خداوند مىدانند كه همه را از خاك آفريده، اما از سوى ديگر وقتى به مسأله آفرينش مجدد انسانها از خاك مىرسند آن را مطلبى عجيب و باور ناكردنى مىشمرند، در حالى كه هر دو مثل يكديگرند.