(آيه 122)- سر انجام در اين آيه به همان دليلى اشاره مىكند كه در داستان ابراهيم و نوح قبل از آن آمد، مىگويد: «آن دو (موسى و هارون) از بندگان مؤمن ما بودند» (إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ).
ايمان است كه روح انسان را چنان روشن و نيرومند مىسازد كه به سراغ احسان و نيكوكارى و پاكى و تقوا مىرود.
(آيه 123)- پيامبر خدا الياس در برابر مشركان: چهارمين سرگذشتى كه از انبياء پيشين در اين سوره آمده است سرگذشت فشردهاى از «الياس» است، مىفرمايد: «و الياس از رسولان (ما) بود» (وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ).
(آيه 124)- سپس براى شرح اين اجمال به تفصيل پرداخته، مىگويد:
به خاطر بياور «هنگامى را كه به قومش گفت: آيا تقوا پيشه نمىكنيد»؟ (إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ).
(آيه 125)- در اين آيه با صراحت بيشترى از اين مسأله سخن مىگويد: «آيا بت بعل را مىخوانيد و بهترين آفريدگارها را رها مىسازيد»؟! (أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ).
گفتهاند اين بت طلائى به قدرى بزرگ بود كه طولش به بيست زراع مىرسيد! و چهار صورت داشت، و خدمه او بالغ بر چهار صد نفر بود!
(آيه 126)- به هر حال «الياس» اين قوم بت پرست را سخت نكوهش كرد، و ادامه داد: «خدائى (را رها مىكنيد) كه پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست» (اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ).
مالك و مربى همه شما او بوده و هست، هر نعمتى داريد از اوست، و حل هر مشكلى با دست قدرت او ميسر است، غير از او نه سر چشمه خير و بركتى وجود دارد و نه دفع كننده شر و آفتى.