سوره صافّات [37] - صفحه 4
صفحه 4 از 5 نخستنخست ... 2345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 44

موضوع: سوره صافّات [37]

  1. #31
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 122)- سر انجام در اين آيه به همان دليلى اشاره مى‏كند كه در داستان ابراهيم و نوح قبل از آن آمد، مى‏گويد: «آن دو (موسى و هارون) از بندگان مؤمن ما بودند» (إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ).

    ايمان است كه روح انسان را چنان روشن و نيرومند مى‏سازد كه به سراغ احسان و نيكوكارى و پاكى و تقوا مى‏رود.

    (آيه 123)- پيامبر خدا الياس در برابر مشركان: چهارمين سرگذشتى كه از انبياء پيشين در اين سوره آمده است سرگذشت فشرده‏اى از «الياس» است، مى‏فرمايد: «و الياس از رسولان (ما) بود» (وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ).

    (آيه 124)- سپس براى شرح اين اجمال به تفصيل پرداخته، مى‏گويد:
    به خاطر بياور «هنگامى را كه به قومش گفت: آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد»؟ (إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ).

    (آيه 125)- در اين آيه با صراحت بيشترى از اين مسأله سخن مى‏گويد: «آيا بت بعل را مى‏خوانيد و بهترين آفريدگارها را رها مى‏سازيد»؟! (أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ).

    گفته‏اند اين بت طلائى به قدرى بزرگ بود كه طولش به بيست زراع مى‏رسيد! و چهار صورت داشت، و خدمه او بالغ بر چهار صد نفر بود!

    (آيه 126)- به هر حال «الياس» اين قوم بت پرست را سخت نكوهش كرد، و ادامه داد: «خدائى (را رها مى‏كنيد) كه پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست» (اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ).

    مالك و مربى همه شما او بوده و هست، هر نعمتى داريد از اوست، و حل هر مشكلى با دست قدرت او ميسر است، غير از او نه سر چشمه خير و بركتى وجود دارد و نه دفع كننده شر و آفتى.

  2. #32
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 127)- اما اين قوم خيره‏سر و خودخواه گوش به اندرزهاى مستدل، و هدايتهاى روشن اين پيامبر بزرگ الهى فرا ندادند، «و به تكذيب او برخاستند» (فَكَذَّبُوهُ).

    خداوند هم مجازات آنها را در يك جمله كوتاه بيان كرده، مى‏فرمايد: «ولى به يقين همگى (در دادگاه عدل الهى) احضار مى‏شوند» (فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ).

    و به كيفر اعمال زشت و شوم خود خواهند رسيد.

    (آيه 128)- ولى ظاهرا گروه اندكى از پاكان و نيكان و خالصان به الياس ايمان آوردند، براى آنكه حق آنها فراموش نگردد، بلا فاصله مى‏فرمايد: «مگر بندگان مخلص خدا» (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ).

    (آيه 129)- در قسمت اخير اين داستان همان مسائل چهار گانه‏اى را كه در سرگذشتهاى پيامبران ديگر- موسى و هارون و ابراهيم و نوح- آمده بود به خاطر اهميتى كه دارد تكرار شده است.

    نخست مى‏فرمايد: «ما نام نيك او را در ميان امتهاى بعد باقى گذارديم» (وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ).

    امتهاى ديگر زحمات اين انبياء بزرگ را كه در پاسدارى خط توحيد، و آبيارى بذر ايمان منتهاى تلاش و كوشش را به عمل آوردند، هرگز فراموش نخواهند كرد، و تا دنيا برقرار است ياد و مكتب آنها نيز جاويدان است.

    (آيه 130)- در مرحله دوم مى‏افزايد: «سلام بر الياسين» (سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسِينَ).

    (آيه 131)- در مرحله سوم مى‏فرمايد: «ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم» (إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ).

    (آيه 132)- و در مرحله چهارم ريشه اصلى همه اينها را كه «ايمان» است طرح كرده، مى‏گويد: «مسلما او (الياس) از بندگان مؤمن ماست» (إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ).

    «ايمان» و «عبوديت» سر چشمه احسان و احسان عامل قرار گرفتن در صف مخلصين و مشمول سلام خدا شدن است.

  3. #33
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 133)- سرزمين بلازده اين قوم در برابر شماست! پنجمين پيامبرى كه در اين سوره، نامش به ميان آمده «لوط» است، كه طبق صريح قرآن همزمان و معاصر با ابراهيم (ع) بوده است.

    نخست مى‏گويد: «و لوط از رسولان (ما) است» (وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ).

    (آيه 134)- و بعد از بيان اين اجمال طبق روش اجمال و تفصيل كه قرآن دارد به شرح قسمتى از ماجراى او پرداخته، مى‏گويد: به خاطر بياور «زمانى را كه او و خاندانش را همگى نجات داديم» (إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ).

    (آيه 135)- «مگر (همسرش) پير زنى كه از بازماندگان بود» و به سرنوشت آنان گرفتار شد» (إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ).
    (آيه 136)- «سپس بقيه را نابود كرديم» (ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ).

    جمله‏هاى كوتاه فوق اشاراتى به تاريخ پر ماجراى اين قوم است كه شرح آن در سوره‏هاى «هود» و «شعرا» و «عنكبوت» گذشت.

    (آيه 137)- و از آنجا كه همه اينها مقدمه‏اى است براى بيدار كردن غافلان مغرور در پايان اين سخن اضافه مى‏كند: «و شما پيوسته صبحگاهان از كنار (ويرانه‏هاى شهرهاى) آنها مى‏گذريد ...» (وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ).

    (آيه 138)- «و (همچنين) شبانگاه (نيز از آنجا عبور مى‏كنيد) آيا نمى‏انديشيد»؟ (وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).

    اين تعبير به خاطر آن است كه شهرهاى قوم لوط در مسير كاروانهاى مردم حجاز به سوى شام قرار داشت، و اينها در سفرهاى روزانه و شبانه خود از كنار آن عبور مى‏كردند اگر گوش شنوا داشتند فرياد دلخراش و جانكاه اين قوم گنهكار بلاديده را مى‏شنيدند.

    آرى! درس عبرت بسيار است اما عبرت گيرندگان كمند.

  4. #34
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 139)- يونس در بوته امتحان: اين ششمين و آخرين سرگذشت انبيا و اقوام پيشين است كه در اين سوره آمده سرگذشت «يونس» و قوم توبه كارش.

    نخست همچون داستانهاى گذشته سخن از مقام رسالت او به ميان آورده، مى‏گويد: «و يونس از رسولان (ما) است» (وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ).

    يونس (ع) همانند ساير انبيا دعوت خود را از توحيد و مبارزه با بت پرستى شروع كرد، و سپس با مفاسدى كه در محيط رائج بود به مبارزه پرداخت، اما آن قوم در برابر دعوت او تسليم نشدند.

    تنها گروه اندكى كه شايد از دو نفر تجاوز نكردند عابد و عالمى به او ايمان آوردند.

    يونس آنقدر تبليغ كرد كه تقريبا از آنها مأيوس شد و به آنها نفرين كرد، به او وحى آمد كه در فلان زمان عذاب الهى نازل مى‏شود، هنگامى كه موعد عذاب نزديك شد يونس همراه مرد عابد از ميان آنها بيرون رفت در حالى كه خشمگين بود، تا به ساحل دريا رسيد در آنجا يك كشتى پر از جمعيت و بار را مشاهده كرد، و از آنها خواهش نمود كه او را نيز همراه خود ببرند.

    (آيه 140)- اين همان است كه قرآن در اين آيه به آن اشاره كرده، مى‏گويد:
    به خاطر بياور «هنگامى را كه به سوى كشتى پر (از جمعيت و بار) فرار كرد» (إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ).

    (آيه 141)- به هر حال يونس سوار بر كشتى شد، طبق روايات ماهى عظيمى سر راه را بر كشتى گرفت، دهان باز كرد گوئى غذائى مى‏طلبد، سرنشينان كشتى گفتند: به نظر مى‏رسد گناهكارى در ميان ماست!- كه بايد طعمه اين ماهى شود، و چاره‏اى جز استفاده از قرعه نيست- در اينجا قرعه افكندند قرعه به نام يونس درآمد! قرآن در اينجا با يك جمله كوتاه به اين ماجرا اشاره كرده، مى‏گويد: «و با آنها قرعه افكند (و قرعه به نام او افتاد) پس مغلوب شد»! (فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ).

  5. #35
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 142)- به هر حال قرآن مى‏گويد: او را به دريا افكندند «و ماهى عظيمى او را بلعيد، در حالى كه مستحق سرزنش بود»! (فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ).

    مسلم است اين ملامت و سرزنش به خاطر ارتكاب گناه كبيره يا صغيره‏اى نبود، بلكه علت آن تنها ترك اولائى بود كه از او سر زد، و آن عجله در ترك قوم خويش و هجرت از آنان بود.

    در روايتى آمده است كه: «خداوند به آن ماهى وحى فرستاد كه هيچ استخوانى را از او مشكن، و هيچ پيوندى را از او قطع مكن»!

    (آيه 143)- يونس خيلى زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترك اولاى خويش استغفار كرد.

    در اينجا ذكر معروف و پر محتوايى از قول يونس نقل شده كه در آيه 87 سوره انبيا آمده، و در ميان اهل عرفان به ذكر «يونسيّه» معروف است: «فنادى فى الظّلمات ان لا اله الّا انت سبحانك انّى كنت من الظّالمين او در ميان ظلمتهاى متراكم فرياد زد كه معبودى جز تو نيست، منزهى تو، من از ظالمان و ستمكاران بودم»! اكنون ببينم آيه در اين زمينه چه مى‏گويد؟ در يك جمله كوتاه مى‏گويد: «و اگر او از تسبيح كنندگان نبود ...» (فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ).

    (آيه 144)- «تا روز قيامت در شكم ماهى باقى مى‏ماند»! (لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ). و اين زندان موقت تبديل به يك زندان دائم مى‏شد، و آن زندان دائم مبدل به گورستان او مى‏گشت!

    (آيه 145)- سپس خداوند مى‏فرمايد: «ما او را در يك سرزمين خشك و خالى از درخت و گياه افكنديم، در حالى كه بيمار بود» (فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ).

    ماهى عظيم در كنار ساحل خشك و بى‏گياهى آمد، و به فرمان خدا لقمه‏اى را كه از او زياد بود بيرون افكند، اما پيداست اين زندان عجيب سلامت جسم يونس را بر هم زده بود، بيمار و ناتوان از اين زندان آزاد شد.

  6. #36
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 146)- باز در اينجا لطف الهى به سراغ او آمد، چرا كه بدنش بيمار و آزرده، و اندامش خسته و ناتوان بود، آفتاب ساحل او را آزار مى‏داد، پوششى لطيف لازم بود تا بدنش در زير آن بيارامد.

    قرآن در اينجا مى‏گويد: «ما بوته كدوئى بر او رويانديم» تا در سايه برگهاى پهن و مرطوبش آرامش بيابد (وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ).

    (آيه 147)- «يونس» را در اينجا رها مى‏كنيم و به سراغ قومش مى‏رويم.

    هنگامى كه يونس با حالت خشم و غضب قوم را رها كرد، و مقدمات خشم الهى نيز بر آنها ظاهر شد، تكان سختى خوردند و به خود آمدند، اطراف عالم و دانشمندى را كه در ميان آنها بود گرفتند، و با رهبرى او در مقام توبه برآمدند، گريه سر دادند و مخلصانه از گناهان خويش و تقصيراتى كه در باره پيامبر خدا يونس داشتند توبه كردند.

    در اينجا پرده‏هاى عذاب كنار رفت و حادثه بر كوهها ريخت، و جمعيت مؤمن توبه كار به لطف الهى نجات يافتند.

    هنگامى كه يونس بعد از اين ماجرا به سراغ قومش آمد. در تعجب فرو رفت كه چگونه آنها در روز هجرتش همه بت پرست بودند ولى اكنون همه موحد خدا پرست شده‏اند؟

    قرآن در اينجا مى‏گويد: «و او را به سوى جمعيّت يكصد هزار نفرى- يا بيشتر- فرستاديم»! (وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ).

  7. #37
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 148)- «آنها ايمان آوردند، از اين رو تا مدت معلومى آنان را از مواهب زندگى بهره‏مند ساختيم» (فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِينٍ).

    البته ايمان اجمالى و توبه آنها قبلا بود، ولى ايمان آنها بطور تفصيل به خدا و پيامبرش يونس و تعليمات و دستورات او هنگامى صورت گرفت كه «يونس» به ميان آنها بازگشت.

    درسهاى بزرگ:
    مى‏دانيم طرح اين سرگذشتها در قرآن مجيد همه براى هدفهاى تربيتى است چرا كه قرآن كتاب داستان نيست كتاب انسانسازى و تربيت است.

    از اين سرگذشت عجيب پندهاى بزرگى مى‏توان گرفت:
    الف) اين ماجرا نشان مى‏دهد كه چگونه يك قوم گنهكار و مستحق عذاب مى‏توانند در آخرين لحظات مسير تاريخ خود را عوض كنند، و به آغوش پر مهر و رحمت الهى بازگردند و نجات يابند.

    ب) اين ماجرا نشان مى‏دهد كه ايمان به خدا و توبه از گناه علاوه بر آثار و بركات معنوى مواهب ظاهرى دنيا را نيز متوجه انسان مى‏سازد، عمران و آبادى مى‏آفريند، و مايه طول عمر و بهره‏گيرى از مواهب حيات مى‏شود.

    ج) قدرت خداوند آنقدر وسيع و گسترده است كه چيزى در برابر آن مشكل نيست، تا آن حد كه مى‏تواند انسانى را در دهان و شكم جانور عظيم و وحشتناكى سالم نگهدارد، و سالم بيرون فرستد.

  8. #38
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 149)- تهمتهاى زشت و رسوا: بعد از ذكر شش داستان از سرگذشت انبياء پيشين و درسهاى آموزنده‏اى كه در هر يك نهفته بود موضوع سخن را تغيير داده، به مطلب ديگرى كه به مشركان عرب سخت ارتباط داشته مى‏پردازد.

    مسأله اين است كه جمعى از مشركان عرب به خاطر انحطاط فكرى و نداشتن هيچ گونه علم و دانش خدا را با خود قياس مى‏كردند و براى او فرزند و گاهى همسر قائل بودند.

    نخست مى‏فرمايد: «از آنان بپرس: آيا پروردگارت دخترانى دارد و پسران از آن آنهاست»؟! (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ).

    چگونه آنچه را براى خود نمى‏پسنديد براى خدا قائل هستيد! اين سخن طبق عقيده باطل آنهاست كه از دختر سخت متنفر بودند و به پسر سخت علاقمند، و گر نه پسر و دختر از نظر انسانى و در پيشگاه خدا از نظر ارزش يكسانند و معيار شخصيت هر دو پاكى و تقواست.

    (آيه 150)- سپس به دليل حسى مسأله پرداخته، باز به طريق استفهام انكارى مى‏گويد: «آيا ما فرشتگان را مؤنث آفريديم و آنها ناظر بودند»؟ (أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ).

    بدون شك جواب آنها در اين زمينه منفى بود، چه اين كه هيچ كدام نمى‏توانستند حضور خود را به هنگام خلقت فرشتگان ادعا كنند.

    (آيه 151)- بار ديگر به دليل عقلى كه از مسلمات ذهنى آنها گرفته شده باز مى‏گردد و مى‏گويد: «بدانيد آنها با اين تهمت بزرگشان مى‏گويند:» (أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ).

    (آيه 152)- «خداوند فرزند آورده، ولى آنها به يقين دروغ مى‏گويند»! (وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ).

    (آيه 153)- در اينجا بار ديگر خداوند آنها را مورد عتاب و سرزنش قرار داده، مى‏فرمايد: «آيا دختران را بر پسران ترجيح داده است»؟! (أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنِينَ).

    (آيه 154)- «شما را چه شده است؟ چگونه حكم مى‏كنيد»؟! هيچ مى‏فهميد چه مى‏گوئيد؟ (ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ).

  9. #39
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 155)- آيا وقت آن نرسيده است كه از اين لا طائلات و خرافات زشت و رسوا دست برداريد؟ «آيات متذكر نمى‏شويد»؟ (أَ فَلا تَذَكَّرُونَ).

    اين سخنان به قدرى باطل و بى‏پايه است كه اگر آدمى يك ذره عقل و درايت داشته باشد و انديشه كند باطل بودن آن را درك مى‏نمايد.

    (آيه 156)- بعد از ابطال ادعاى خرافى آنها با يك دليل حسى و يك دليل عقلى، به سومين دليل مى‏پردازد كه دليل نقلى است، مى‏گويد: اگر چنين چيزى كه شما مى‏گوئيد صحت داشت بايد اثرى از آن در كتب پيشين باشد «يا شما دليل روشنى در اين باره داريد»؟! (أَمْ لَكُمْ سُلْطانٌ مُبِينٌ).

    (آيه 157)- اگر داريد «پس كتابتان را بياوريد اگر راست مى‏گوئيد»! (فَأْتُوا بِكِتابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).

    در كدام كتاب؟ در كدام نوشته؟ و در كدام وحى آسمانى چنين چيزى آمده، و بر كدام پيامبر نازل شده است؟!

    (آيه 158)- در اين آيه به يكى ديگر از خرافات مشركان عرب مى‏پردازد، و آن نسبتى است كه ميان «خدا» و «جن» قائل بودند! سخن را از صورت «خطاب» درآورده و به صورت «غائب» مطرح مى‏كند، گوئى آنها چنان بى‏ارزشند كه بيش از اين شايستگى و لياقت روياروئى در سخن را ندارند، مى‏فرمايد: «آنها [مشركان‏] ميان او [خداوند] و جن (خويشاوندى و) نسبتى قائل شدند»! (وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً).

    منظور از «نسب» هر گونه نسبت و رابطه است، هر چند جنبه خويشاوندى نداشته باشد، و مى‏دانيم كه جمعى از مشركان عرب جن را مى‏پرستيدند و آنها را شريك خدا مى‏پنداشتند، و به اين ترتيب رابطه‏اى ميان آنها و خداوند قائل بودند.

    به هر حال قرآن مجيد اين عقيده خرافى را سخت انكار كرده، مى‏گويد: «در حالى كه جنيان به خوبى مى‏دانند كه اين بت پرستان در دادگاه الهى احضار مى‏شوند» (وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ).

    (آيه 159)- بعد مى‏افزايد: «منزه است خداوند از آنچه توصيف مى‏كنند» (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ).

  10. #40
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره صافّات [37]

    (آيه 160)- هيچ توصيفى شايسته ذات مقدس پروردگار نيست «مگر (آنچه) بندگان مخلص خدا» از روى آگاهى در مورد او دارند (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ).

    بندگانى كه از هر گونه شرك و هواى نفس و جهل و گمراهى مبرا هستند، و خدا را جز به آنچه خودش اجازه داده توصيف نمى‏كنند.

    آرى! بايد به سراغ سخنان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و خطبه‏هاى نهج البلاغه على عليه السّلام و دعاهاى پر مغز امام سجاد در صحيفه سجاديه رفت، و در پرتو توصيفهاى اين بندگان مخلص خدا، خدا را شناخت.

    (آيه 161)- ادعاهاى دروغين! در آيات پيشين سخن از معبودهاى مختلف مشركين به ميان آمد، قرآن همين مسأله را تعقيب كرده، نخست اين بحث را به ميان مى‏آورد كه وسوسه‏هاى شما بت پرستان در دلهاى پاكان و نيكان اثرى ندارد، و تنها قلوب آلوده و ارواح دوزخى و متمايل به فساد شماست كه خود را تسليم اين وسوسه‏ها مى‏سازد، مى‏فرمايد: «شما و آنچه را پرستش مى‏كنيد ...» (فَإِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ).

    (آيه 162)- «هرگز نمى‏توانيد كسى را (با آن) فريب دهيد» و با فتنه و فساد از خداوند منحرف سازيد (ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنِينَ).

    (آيه 163)- «مگر آنها كه در آتش دوزخ وارد مى‏شوند»! (إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ).

    (آيه 164)- بعد از اين سه آيه كه مسأله اختيار انسانها را در برابر فتنه جوئى و اغواگرى بت پرستان روشن مى‏سازد، ضمن سه آيه ديگر از مقام والاى فرشتگان خدا سخن مى‏گويد، همان فرشتگانى كه بت پرستان آنها را دختران خدا مى‏پنداشتند، و جالب اين كه سخن را از زبان خود آنها بيان كرده، مى‏گويد:
    «و هيچ يك از ما نيست جز آنكه مقام معلومى دارد» (وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ).

    (آيه 165)- «و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند به صف ايستاده‏ايم» و چشم بر امر او داريم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ).

صفحه 4 از 5 نخستنخست ... 2345 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •