«با ارزش ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست». [19] .
همچنين پيامبر فرموده است: «حقوق مسلمين مساوي است و پايين ترين افراد هم مي توانند درباره ي حقوق خود اقدام کنند. همه ي مسلمين يد واحد در برابر دشمنانشان هستند». پس هر کس به کتاب خدا ايمان آوَرَد و به سنت پيامبر اقرار کند راهش مستقيم است و به سوي خدا پيش مي رود و مسير صحيح را مي پيمايد. [20] .
هر کس روش خليفه را قبول نکند مخالف حق و کتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است؛ او را بکشيد که قتل او به صلاح امت است. [21] .

پی نوشت:
19 . نکته ي اساسي در خطابه ي غدير که دست دشمنان را بکلي بسته است تعيين خط امامت تا روز قيامت وانحصار آن در دوازده امام از نسل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است. در برابر چنين اقدام دقيقي که خدا و رسول فرموده اند، اصحاب صحيفه آيه اي از قرآن را دليل غصب خلافت قرار داده اند که «اِنَّ اَکْرَمُکُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقيکُمْ»!
يک آيه ي کلي را در برابر کلام صريح پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قرار دادن به معناي جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند که خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوي ترين مردم هر زمان معرفي نموده است. واقعاً بايد پرسيد: کداميک از خلفاي سقيفه نشان دادند که با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال کرد: در زمان هر يک از ائمه: چه کسي را با تقوي تر از آن امام مي توان يافت؟
پر مدعا و توخالي همين اصحاب سقيفه اند که در طول تاريخ غصب خلافت هميشه و از هر جهت از همه ي مردم عقب تر بوده اند!!؟.
20 . اينکه حقوق همه ي مسلمين مساوي است، در برابر ظلم عظيمي است که خلفاي سقيفه بر مردم روا داشتند و نگذاشتند حقوق همه ي مسلمانان حفظ شود، بلکه حق عده اي را حفظ کردند و حق عده اي ديگر را پايمال نمودند. ولي معناي رسيدن همه ي مردم به حقوق خود اين نيست که همه ي مسلمين مي توانند امام شوند و هيچ فرقي در اين باره بين آنان نيست. چنين مطلبي را هيچ اجتماعي و هيچ عقلي نمي پذيرد. پيداست که امامت شايستگي هايي لازم دارد که فقط با دارا بودن آنها کسي مي تواند در آن منصب قرار بگيرد، وگرنه خلفاي نالايق همان ثمرات شوم سقيفه را به دنبال خواهند داشت که به آبروي اصل اسلام هم ضربه زدند و باعث شرمندگي خود و همه ي اهل اسلام در برابر ملل ديگر شدند.
21 . تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه ي اين چنيني را نماينده ي آنان معرفي کردن بهانه اي است براي ظلم آزادانه و بي قيد و شرط، بطوري که هر کس در برابر آن قد عَلَم کرد به جرم مخالف با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحاد آنان بايد کشته شود!
در طول تاريخ سقيفه هم عملاً اين کار صورت پذيرفته و امثال مالک بن نويره که گفتند: «ما بر اعتقاد مسلماني خود باقي هستيم و فقط خليفه ي تعيين شده در غدير را قبول داريم و خليفه ي سقيفه را قبول نداريم» از دم شمشير گذرانده شدند. حتي بانويي به نام اُم فَروه که با ابوبکر اعلام مخالفت کرد و گفت: «من فقط خليفه ي راستين پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم يعني علي بن ابي طالب عليه السلام را قبول دارم» به دستور او اعدام شد!
الثاقب في المناقب: ص 226. شرح نهج البلاغة: ج 17 ص 214.