- رابطه ائمه(ع) با خلفا


سخن دیگری که در این باب گفته بودند این بود که شیعه چون می‌خواهد به صحابه توهین کند و بزرگانی از صحابه چون خلفاء را مورد لعن قرار دهد، با مشکلی روبرو بود و آن اینکه می‌دید کسانی همچون حضرت علی (علیه السلام) آنچنان روابط حسنه‌ای با خلفاء داشته‌اند که حتی با درخواست ازدواج آن‌ها موافقت نموده‌اند، لذا برای حل این مشکل دست به جعل روایات اینچنینی زدند. اما قائلین به این قول گویا سخنان و موضع گیری‌های دیگر ائمه (علیهم السلام) را در این زمینه ندیده‌اند و فکر کرده‌اند که شیعه به خاطر نداشتن مدارک دیگری بر ادعای خویش مجبور به جعل حدیث شده است. در حالیکه این اهل تسنن هستند که متاسفانه داستانهایی مانند همین قصه را جعل نموده‌اند تا خرابکاری‌های دیگر، خلفاء را لایه پوشی کنند. در اینجا ما به چند نمونه کوتاه از اعتراضات حضرت علی (علیه السلام) به غصب مقام خلافت اشاره می‌کنیم تا مشتی باشد نمونه خروار. «سوگند به خدا دلم راه نمی‌داد و به خاطرم نمی‌گذشت که عرب پس از آن حضرت صلّی اللّه علیه و آله خلافت را از اهل بیت و خاندان او بدیگری واگزارند، و نه آنکه آنان پس از آن بزرگوار (با همه سفارش‌ها و آشکارا تعیین نمودن مرا برای خلافت در غدیر خمّ و سائر مواضع) آنرا از من باز دارند... و مرا برنج نیافکند مگر شتافتن مردم بر فلان (ابی بکر) که با او بیعت کنند، پس (با آن حال) دست خود نگاه‌داشتم (ایشان را به خود واگذاشتم) تا اینکه دیدم گروهی از مردم مرتدّ شدند و از اسلام برگشته می‌خواستند دین محمّد- صلّی اللّه علیه و آله- را از بین ببرند، ترسیدم اگر بیاری اسلام و مسلمانان نپردازم رخنه یا ویرانی در آن ببینم که مصیبت و اندوه آن بر من بزرگ‌تر از فوت شدن ولایت و حکومت بر شما باشد چنان ولایتی که کالای چند روزی است که آنچه از آن حاصل می‌شود از دست می‌رود» (25) «ای شگفتا آیا خلافت با مصاحبت و همراه بودن (با پیغمبر اکرم) می‌رسد (که عمر با ابو بکر گفت: تو در سختی و آسایش مصاحب و همراه رسول خدا بودی دستت را بده تا با تو بیعت کنم، هنگامیکه ابو بکر باو می‌گفت: دستت را بده تا بتو بیعت نمایم) و به سبب مصاحبت و خویشاوندی (با آن بزرگوار) نمی‌رسد» (26) «آگاه باش سوگند به خدا که پسر ابی قحافه (ابی بکر که اسم او در جاهلیّت عبد العزّی بود، حضرت رسول اکرم آنرا تغییر داده عبد اللّه نامید) خلافت را مانند پیراهنی پوشید و حال آنکه می‌دانست من برای خلافت (از جهت کمالات علمی و عملی) مانند قطب وسط آسیا هستم (چنانکه دوران و گردش آسیا قائم به آن میخ آهنی وسط است و بدون آن خاصیّت آسیائی ندارد، همچنین خلافت بدست غیر من زیان دارد، مانند سنگی که در گوشه‌ای افتاده در زیر دست و پای کفر و ضلالت لگد کوب شده) علوم و معارف از سر چشمه فیض من مانند سیل سرازیر می‌شود، هیچ پرواز کننده در فضای علم و دانش به اوج رفعت من نمی‌رسد» (27)

پی نوشت:
24. (احتجاج-ترجمه جعفری، ج 1، ص 417)
25. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 62)
26. (همان، خطبه 181)
27. (همان، خطبه شقشقیه)