او گمان کرده است که هر کس که شجاع هست باید در هر ماجرایی، چشمان خود را ببندد و بیباکانه وارد ماجرا بشود، ولی باید دانست که بین این دو صفت فاصله از زمین تا آسمان است. اگر به تعریف زیر دقت شود معنای حرف ما واضحتر خواهد شد: «و أما الشجاعة فطرف افراطها التهور الذی هو إلقاء النفس فی التهلکة، و التهجم فی الأمور المهلکة الغیر المحمودة، و طرف تفریطها، الجبن الذی هو القعود فی موضع القیام به ما یجب علی الشخص من الاحکام الشرعیة و العقلیة» (23) در این بیان شجاعت در وسط و تهور و جبن، دو طرف این صفت قرار گرفتهاند؛ و تهور چنین بیان شده است، «نفس را به هلاکت انداختن و وارد شدن در کارهای خطرناک و ناپسندی که قطعاً باعث هلاکت نفس میگردد» حال سوال ما از این آقای به اصطلاح دکتر این است، که با وجود خفقان ایجاد شده و جوی که علیه امیرالمومنین است، و تهدیداتی که از ناحیه خلیفه دوم صورت گرفته، آیا شما شجاعت را در رویارویی و نبرد، و نفس را به هلاکت انداختن میبینید؟ و یا اینکه این اقدام را تهور و هلاکت نفس می شمارید؟ پس ابتدا معنای شجاعت و تفاوت آن با تهور را یاد بگیرید و بعد به قضاوت کارهای بزرگترین حکیم عالم بپردازید. البته اگر به دنبال حقیقت هستید! مگر کلام خود حضرت را ندیدید که فرمودند: «پس من ردای خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن در پیچیدم و کنار کشیدم در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که با دست تنها و بییار و یاور برخیزم و حقّ خود و مردم را بگیرم و یا در این محیط پر خفقان و ظلمتی که پدید آوردهاند صبر کنم؟ محیطی که جوانان پیر، و پیران در آن فرسوده، و مردان با ایمان تا واپسین دم زندگی به رنج و سختی گرفتار میشوند. عاقبت دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است، لذا شکیبایی ورزیدم، ولی به کسی میماندم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفت...(24)»
پی نوشت:
23. .(المقدمات مننصالنصوص، المتن، ص 372)
24. (احتجاج-ترجمه جعفری، ج 1، ص 417)