[محبوب] داستانهای جالب و کوتاه
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50

موضوع: داستانهای جالب و کوتاه

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #33
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    158
    جوانی با چاقو وارد مسجد شد . گفت:بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟همه با



    ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرماشد.بلاخره پیرمردی



    با ریش سفید از جا برخواست و گفت :اری من مسلمانم.جوان به پیرمرد نگاهی کرد



    و گفت :دنبال من بیا.پیرمرد بدنبال جوان راه افتاد و با هم جند قدمی از مسجد دور



    شدند.جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام انها را قربانی



    کند و به کمک احتیاج دارد.پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و



    پس از مدتی پیرمرد خسته شدو به جوان گفت که به مسجد برو و شخص دیگری را



    برای کمک بیاور.جوان با چاقو خون الود به مسجد بازگشت و پرسید ایا مسلمان



    دیگری بین شما هست؟ افراد حاضر در مسجد که گمان میکردند جوان پیرمرد را به



    قتل رسانده نگاهشان را به پیشنماز دوختند. پیشنماز رو به جمعیت کرد و گفت:چرا



    نگاه میکنید...به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود...!!.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  2. کاربر مقابل پست طاهره وحیدیان عزیز را پسندیده است:

    امیرحسین (07-11-2012)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •