[محبوب] داستانهای جالب و کوتاه
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50

موضوع: داستانهای جالب و کوتاه

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277
    «آقایان و خانم‌ها! این چیزی كه در دستان من می‌بینید، یك ساعت است. من براساس حركت ثانیه‌ شمارهای این ساعت پنج دقیقه زمان می‌گیرم و در این پنج دقیقه از خدا می‌خواهم كه جان مرا بگیرد...»
    ...... نفس‌های حاضران در سینه زندانی شد! چشم‌های نگران برخی مؤمنان به وجود خدا منتظر پاسخ قاطع خداوند بود.
    «آقایان و خانم‌ها! پنج دقیقه تمام شد و من هنوز زنده‌ام. پس خدایی وجود ندارد.»

    این دیالوگ در سكانس آغازین فیلم «برد» و از زبان نقش اول این فیلم كه شخصیت «موسولینی» را بازی می‌كند بیان می‌شود. در این سكانس، موسولینی هنوز به قدرت نرسیده و یك فعال سیاسی است.

    «بنیتو موسولینی» رهبر فاشیست و دیكتاتور بزرگ ایتالیا را كمتر كسی است كه نشناسد. این فیلم سینمایی، زندگی واقعی و مستند او را به تصویر می‌كشد. در ادامه فیلم، دختر جوانی به نام «آیدا دالسر» شیفته روحیات و شخصیت موسولینی می‌شود، موسولینی هم طی برخوردی اتفاقی كه با این دختر جوان دارد، خودش را شیفته و دلداده او نشان می‌دهد.

    به مرور ارتباطات بسیار نزدیكی بین آنها شكل می‌گیرد. در این گیر‌و‌دار، موسولینی تصمیم به انتشار یك روزنامه می‌گیرد، اما به دلیل مشكلات مالی نمی‌تواند كاری انجام دهد. آیدا در حركتی فداكارانه وسایل منزلش را می‌فروشد و پول آن را به موسولینی می‌دهد تا روزنامه‌اش جان بگیرد.

    موسولینی از او خواستگاری می‌كند و با قاطعیت می‌گوید كه تا لحظه آخر كنار آیدا می‌ماند. در این گیر‌و‌دار، یك روز كه آیدا برای ملاقات موسولینی به دفتر كارش می‌رود متوجه می‌شود كه او زن و بچه دارد! موضوعی كه موسولینی آن را از آیدا پنهان نگه داشته بود. اما باز با این حال،‌ آیدا وجود همسر او را می‌پذیرد و اعتراضی نمی‌كند. آیدا از موسولینی صاحب یك فرزند می‌شود، اما وقتی ماجرا را به او خبر می‌دهد دركمال ناباوری با عدم پذیرش موسولینی روبه‌ رو می‌شود.موسولینی پله‌های كسب قدرت را یكی پس از دیگری پشت سر می‌گذارد. آیدا به هر دری می‌زند كه همسرش (موسولینی) او را طرد نكند. او كه از همه جا ناامید شده دست به افشاگری می‌زند. موسولینی به قدرت می‌رسد و اولین اقدامش دستگیری آیدا و پسر اوست. آیدا در بیمارستان روانی‌ حبس می‌شود و پسرش در زیرزمین كاخ موسولینی زندانی. آیدا دالسر در همان تیمارستان جان می‌بازد و پسرش نیز كه در 20 سالگی به دستور موسولینی به بیمارستان روان‌پریش‌ها منتقل شده بود در همان‌جا می‌میرد، این در حالی بود كه موسولینی در تمام سخنرانی‌هایش با هیجان و حرارت خاصی از «رعایت حقوق مردم و دیگران» دم می‌زد!

    و اما سكانس پایانی فیلم‌ از این قرار است: موسولینی كه با هیتلر متحد شده بود در جنگ شكست خورد و از حكومت ساقط شد. مجسمه او را به زیر كشیدند و با یك دستگاه پرس خرد كردند. همزمان با خرد شدن مجسمه موسولینی، دیالوگ او در سكانس نخست فیلم پخش شد:«آقایان و خانم‌ها! پنج دقیقه تمام شد، خدایی در كار نیست». او فراموش كرده بود كه پنج دقیقه خدا با پنج دقیقه ما انسان‌ها فرق دارد!


    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •