(آيه 14)- اما داستان شيطان به همين جا پايان نيافت، او به هنگامى كه خود را مطرود دستگاه خداوند ديد، طغيان و لجاجت را بيشتر كرد و به جاى توبه و بازگشت به سوى خدا و اعتراف به اشتباه، تنها چيزى كه از خدا تقاضا كرد اين بود كه گفت: «خدايا! مرا تا پايان دنيا مهلت ده، و زنده بگذار» (قالَ أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ).
(آيه 15)- اين تقاضاى او به اجابت رسيد و خداوند «فرمود: تو از مهلت داده شدگانى» (قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ).
(آيه 16)- ولى او نمىخواست براى جبران گذشته زنده بماند و عمر طولانى كند، بلكه هدف خود را از اين عمر طولانى چنين «بيان كرد: اكنون كه مرا گمراه ساختى! بر سر راه مستقيم تو كمين مىكنم و آنها را از راه به در مىبرم» (قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ). تا همانطور كه من گمراه شدم، آنها نيز به گمراهى بيفتند!
(آيه 17)- سپس شيطان، براى تأييد و تكميل گفتار خود، اضافه كرد كه نه تنها بر سر راه آنها كمين مىكنم بلكه «از پيش رو، و از پشت سر، و از طرف راست، و از طرف چپ (از چهار طرف) به سراغ آنها مىروم، و اكثر آنها را شكرگزار نخواهى يافت» (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ).
در روايتى كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده، تفسير عميقى براى اين چهار جهت ديده مىشود، آنجا كه مىفرمايد: «منظور از آمدن شيطان به سراغ انسان از «پيش رو» اين است كه آخرت و جهانى را كه در پيش دارد در نظر او سبك و ساده جلوه مىدهد، و منظور از «پشت سر» اين است كه آنها را به گردآورى اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت مىكند، و منظور از «طرف راست» اين است كه امور معنوى را به وسيله شبهات و ايجاد شك و ترديد، ضايع مىسازد، و منظور از «طرف چپ» اين است كه لذات مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه مىدهد.