توی خانة مسلمان‌ها چهار تا عكس بزرگ شهید وجود دارد كه توی هر اتاقی یكی هست.
می‌پریم و می‌آوریم. این‌ها رفتند آلبوم عكس‌شان را آوردند. آلبوم عكس هم
متأسفانه برای شب عروسی شهید بود. آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. صفحة اول
یك عكس دوتایی.
یادگاری فردین با دوستش گرفته بود آن وسط بود. آقا همین‌جوری نگاه می‌كردند،
شروع كردند به صحبت كردن، همین‌جوری صفحه‌ها را ورق می‌زدند تا تمام شود. تمام
كه شد گفتند: خُب!

عكس تكی شهید را ندارید؟

یك عكس تكی از شهید پیدا كردند و آوردند گذاشتند جلوی آقا. آقا شروع كردند از
شهید تعریف كردن.

گفت: خُب! نحوة اسارت، نحوة شهادت اگر چیزی داشته به من بگویید.

ما فهمیدیم نام این شهید بزرگوار، شهید «مانوكیان» است، به اندازة شهیدان

“بابایی”، “اردستانی”و “دوران” پرواز عملیاتی جنگی داشته است. هواپیمایش
*f14* بمب‌افكن
رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته. هواپیمایش را توی دژ
آهنی بغداد می‌زنند. شهید، هواپیما را تا آن‌جا كه ممكن است، اوج می‌دهد.
هواپیما در اوج تا نقطة صفر خودش، كه اتمسفر است بالا می‌آید و بقیه‌اش را
به‌سمت ایران سرازیر می‌شود. چهار تا موتور هواپیما منهدم می‌شود.

هواپیما لاشه‌اش توی خاك ایران می‌افتد، ولی چون دیگر سیستم برقی هواپیما كار
نمی‌كرده‌،

نتوانسته ایجكت كند و نشد كه چتر برای شهید كار كند. هواپیما به زمین خورد و
ایشان به شهادت رسید.

ارمنی‌ای بود كه حتی حاضر نشد، لاشة هواپیمای جمهوری اسلامی به‌دست
عراقی‌ها بیافتد.
آن خانواده، این فرزندشان است. این بزرگوار در نیروی هوایی مشهور است.