كاري كه سيدجمال كرد سه جريان بهوجود آورد در دنيا: يك جريان، جريان انديشه مترقي در هند كه بيشترين جريانهاي مترقي اسلام است. جريان ديگر، آن جريان انديشه مترقي در مصر بود كه آن هم بهوسيله سيدجمال بهوجود آمد و شما ميدانيد جريان مترقي در مصر، منشأ پيدايش جنبشهاي عظيم آزاديخواهانه در آفريقا شد. نه فقط مصر را بهسطحي از بينش نوين اسلام رساند، بلكه نهضتهاي مراكش و الجزاير، كلاً شمال آفريقا، ريزهخوار خوان حركت سيدجمال بوده است. يك چنين حركت عظيمي را سيدجمال در مصر بهوجود آورد و كلاً خاورميانه. و جريان سوم، جريان روشنفكري در ايران بود. اين سه جريان فكري اسلامي را سيدجمال در سطح جهان اسلام بهوجود آورد.
او مطرحكننده، بهوجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاكميت اسلام و نظام اسلام است. اين را نميشود دستكم گرفت و سيدجمال را نميشود با كس ديگري مقايسه كرد. در عالم مبارزات سياسي، او اولين كسي است كه سلطه استعماري را براي مردم مسلمان آن زمان معنا كرد، قبل از سيدجمال چيزي به نام سلطه استعماري براي مردم مسلمان حتي شناخته شده نبود.
او كسي بود كه در ايران، در مصر، در تركيه، در هند، در اروپا كلا در خاورميانه در آسيا و در آفريقا سلطه سياسي مغرب زمين را مطرح و معنا كرد و مردم را به اين فكر انداخت كه چنين واقعيتي وجود دارد و شما ميدانيد آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در اين منطقه اصلاً شناخته شده نبود و سيدجمال اولين كسي بود كه آن را شناساند.
اينها را نميشود دستكم گرفت. مبارزات سياسي سيدجمال چيزي است كه قابل مقايسه با هيچيك از مبارزات سياسي افرادي كه حول و حوش كار سيدجمال حركت كردند نيست. البته در زمان كنوني جنبش امام خميني (ره) از نظر ما با اينكه دنباله حركت سيدجمال است، اما بهمراتب جست بالاتري از حركت سيدجمال دارد. در اين ترديدي نيست؛ اما حركت فكري و روشنفكري و سياسي تبليغي دكتر شريعتي را به هيچوجه نميتوان حتي مقايسه كرد با حركت سيدجمال. و اما اقبال، اقبال نيز آغازگر دو جريان بود.