بيگمان شريعتي اشتباهاتي داشت و من هرگز ادعا نميكنم كه اين اشتباهات كوچك بود؛ اما ادعا ميكنم كه در كنار آنچه ما اشتباهات شريعتي ميتوانيم نام گذاريم، چهره شريعتي از برجستگيها و زيباييهايي هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگيهايش را نبينيم. من فراموش نميكنم كه در اوج مبارزات كه ميتوان گفت كه مراحل پاياني قال و قيلهاي مربوط به شريعتي محسوب ميشد، امام ضمن صحبتي بدون اينكه نام از كسي ببرند، اشارهاي كردند به وضع شريعتي و مخالفتهايي كه در اطراف او هست. نوار اين سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات مؤثر بود. در آنجا امام بدون اينكه اسم شريعتي را بياورند، اينجور بيان كرده بودند: (چيزي نزديك به اين مضمون) بهخاطر چهار تا اشتباه در كتابهايش بكوبيم، اين صحيح نيست. اين دقيقاً نشان ميداد موضع درست را مقابل هر شخصيتي و نه تنها شخصيت دكتر شريعتي، ممكن بود او اشتباهاتي بعضاً در مسائل اصولي و بنياني تفكر اسلامي داشته باشد؛ مثل توحيد، يا نبوت يا مسائل ديگر؛ اما اين نبايد موجب ميشد كه ما شريعتي را با همين نقاط منفي فقط بشناسيم.
در او محسّنات فراواني هم وجود داشت كه البته مجال نيست كه الآن من اين محسّنات را بگويم، براي اينكه در دو مصاحبه ديگر درباره برجستگيهاي دكتر مطالبي گفتهام. اين درباره مخالفان. اما ظلم طرفداران شريعتي به او كمتر از ظلم مخالفانش نبود، بلكه حتي كوبندهتر و شديدتر هم بود. طرفداران او بهجاي اينكه نقاط مثبت شريعتي را مطرح كنند و آنها را تبيين كنند، در مقابل مخالفان صفآراييهايي كردند و در اظهاراتي نسبت به شريعتي، سعي كردند او را يك موجود مطلق جلوه دهند. سعي كردند حتي كوچكترين اشتباهاتي را از او نپذيرند.