آری! ابوطالب و پسرش علی(علیه‌السلام) به خاطر حمایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله) در چنین فشاری قرار گرفت، ولی دست از حمایت او برنداشت، آیا عاملی جز «ایمان و اخلاص» می‌توانست، ابوطالب و امثال او را این گونه پایدار نگهدارد؟
در چنین شرایطی جان علی(علیه‌السلام) بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) از همه بیشتر در خطر بود، زیرا برای حفظ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در بستر آن حضرت می‌خوابید، هر لحظه احتمال می‌رفت که از بالا و کمرگاه کوه ابوقبیس، سنگ بزرگی به سوی آن بستر پرتاب گردد و یا با شبیخون جلّادان مشرک، به آن بستر هجوم شود، شبی علی(علیه‌السلام) به پدرش گفت: انی مقتول؛ من کشته شدنی هستم.
ابوطالب با اشعاری، فرزندانش را به صبر و مقاومت دعوت کرد، حضرت علی (علیه السلام) با اشعار زیر به پدر پاسخ داد:
اتامرونی بالصبر فی نصر احمد و والله ما قلت الذی قلت جازعا
و لکننی احببت ان تری نصرتی و تعلم انی لم ازل لک طائعا
و سعیی لوجه الله فی نصر احمد نبی الهدی المحمود طفلا و یافعا
آیا در یاری پیامبر(صلی الله علیه و آله) به من دستور استقامت می‌دهی؟ سوگند به خدا آنچه گفتم از بی صبری نبود.
ولی دوست داشتم یاری مرا بنگری و بدانی که من همیشه فرمانبر شما بوده‌ام [و در عین آنکه مرگ را در چشم خود می‌بینم در بستر پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌خوابم.]
و کوشش من از کودکی تا جوانی برای خدا، در یاری احمد، پیامبر راهنما و ستوده، بوده است.[۲۱]

پی نوشت:
[۲۱] - بحارالانوار: ج ۳۵، ص ۹۳ – شرح نهج البلاغه: ج ۱۴، ص ۶۴ (با اندکی تفاوت).