و شگفتا از کتاب همین " کور ، حیران " یعنی محاسن برقی همین علامه برقعی در صفحه 37 همین «خرافات وفور» حدیثی - و لابد حدیث درست- نقل کرده اند که " بر قبور بنا نکنید. "
7-2- در صفحه 243 تراجم الرجال ذیل ترجمه اسحاق بن عمار مرقوم فرموده اند:
" بزرگ اصحاب امامیه و خود و برادرانش یونس و قیس و اسماعیل و برادرزادگان او علی بن اسماعیل از خانواده بزرگ شیعه و از وجوه روات و اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) و حضرت کاظم (علیه السلام) و ثقه است . "
و در صفحه 154 «خرافات....» مرقوم فرموده اند :
" اسحاق بن عمار، فطحی مذهب است یعنی عبدالله افطح را امام میدانسته و موسی بن جعفر را قبول نداشته {است} . "
ملاحظه می فرمایید از یک کتاب ، از قلم علامه برقعی ، یک نفر از " مشایخ اعظم و استاد شیخ مفید " است ، و در کتاب دیگر باز هم از قلم علامه برقعی همان شخص ، " کاسب ساده و خوش باور" است . در یک جا ازاین قلم کسی "حسن الحال و ثقه" معرفی می شود و در جای دیگر از همین قلم "مجهول" . در یک جا ازاین قلم کسی از " ثقات علما و اصحاب امامیه " است و در جای دیگر " کوری است عصا کش کوران دیگر" و بالاخره همان کسی که در کتاب تراجم الرجال از " اصحاب حضرت کاظم (علیه السلام) و ثقه " است در کتاب خرافات " موسی بن جعفر را قبول ندارد."
برادر عزیز! مسلم است علامه برقعی در قرون دوم و سوم و چهارم هجری حیات نداشته‌اند. پس آن چه در تراجم الرجال در شرح حال راویان نوشته اند یا جعلی است و یا پس از تحقیق و تفحص در کتب رجال بر روی کاغذ آمده و برای هدایت خلق منتشر شده است .
من نسبت جعل به آن مرحوم نمی دهم و گمان می کنم علامه برقعی آن چه در سن شصت سالگی در تراجم الرجال نوشته اند ، پس از تحقیق و تفحص در کتب تراجم و بررسی احوال راویان بر روی کاغذ آورده اند. اما چگونه احوال راویان حدیث به یکباره در کتاب دیگر ایشان یعنی «خرافات....» واژگون می شود؟ این سؤالی است که پاسخ دقیق آن را نمی دانم ، شاید حال شخصی ایشان تغییر می کرده و این تغییر حال بر قلمشان موثر بوده است؟