2- آقای علامه برقعی خود کتابی در معرفی رجال شیعه تألیف فرموده اند و جلد اول آن را به نام « تراجم الرجال » منتشر کرده اند . این کتاب نه در روزگار جوانی بلکه در سن کمال و پیری ایشان در شصت سالگی تحریر و منتشر شده است. چنان که در شرح احوال خود در صفحه 168 مرقوم فرموده اند:

دو سی سال است گویم کردگار را تو بر قائم رسان خود عمر ما را
مگراز عدل او امنی ببینیم زجور و کفروغم راحت گزینیم "

نمی دانم چرا بین آن چه ایشان در تراجم الرجال در شرح حال راویان نوشته اند با آن چه در « خرافات. وفور.. .» مدعی شده اند از زمین تا آسمان فاصله است . ذکر چند نمونه برای آشنایی با قضاوت آقای برقعی بی فایده نیست.

1-2- در صفحه 76 تراجم الرجال در شرح حال ابن قولویه مرقوم فرموده اند: " ابن قولویه ابوالقاسم ، نام او جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه قمی، شیخ اجل اقدم، اعظم، ثقه جلیل القدر صاحب کتاب کامل الزیاره و استاد شیخ مفید ، تصنیفات بسیاری داشته و در تمام ابواب فقه و حدیث چنان چه (چنان که) شیخ نجاشی فرموده اند ، او از بزرگان اصحاب ما بوده و آن چه از وصف خوبی برای مردم گویند او فوق آن است. . . و از شاگردان اویند .

" تلعکبری و شیخ مفید و حسین بن عبدالله غضائری و احمدبن عبدون و ابن ورقا " و باز هم در صفحه 84 همان کتاب ذیل ترجمه ابن هشام مرقوم فرموده اند:
" ابن هشام معتمد است چون امام زمان را در وقتی که خواص شیعه هم کمتر می دیدند دیده، دیگر آن که محل اعتماد ابن قولویه بوده که یکی از علمای بزرگ است. "
معلوم نیست چگونه این " شیخ اجل اقدم اعظم، و ثقه جلیل القدر و عالم بزرگ و استاد شیخ مفید" ناگهان در کتاب « خرافات وفور » استحاله می شوند و از آسمان شیخیت ، و اعظمیت و استادیت و جلیل القدری فرو می افتند و همین آقای علامه برقعی در صفحه 263 «خرافات....» مدعی می شوند که:
"روایات زیارات که شیخ طوسی و ابن طاوس و شیخ مفید و شیخ عباس قمی و مجلسی نوشته اند ، اکثرش در کتاب کامل الزیاره و از آن کتاب گرفته و نقل کرده اند ، که مؤلف آن ابن قولویه یک نفر کاسب ساده خوش باوری بوده و هر چه دیده جمع کرده ".