اما سخنانی که در «خرافات وفور» در معرفی رجال فرموده‌اند، نه علمی است نه منصفانه و نه با آن چه خود ایشان در کتاب دیگری تحقیق و تثبیت کرده اند ، مطابقت می کند.
آدمی حیران می ماند که کدام نظر ایشان را در رجال شناسی جدی بگیرد، آن چه در سن شصت سالگی در « تراجم الرجال » نوشته اند و یا آن چه در هشتاد سالگی در « خرافات....» فرموده اند؟ گویا مرحوم برقعی مسئولیت بسیار سنگین قلمزنی را جدی نمی گرفته اند ، چنان که نمی توان تمام نوشته های آن مرحوم را جدی گرفت . زیرا یکی ، دیگری را نقض می کند و آن چه در جایی بافته اند، در جای دیگر بر می درند. حقیقت این است که هر کس نوشته های آقای برقعی را علم کند ، با نوشته های دیگر آقای برقعی علمش سرنگون خواهد شد.

قول و فعل بی تناقض بایدت تا قبول اندرزمان پیش آیدت
سعیکم شتی تناقض اندرید روزمی دوزید و شب برمی درید
(مولوی)

چنان که ملاحظه فرمودید ، مرحوم برقعی خود می دوزند و خود می درند. می بافند و سپس پنبه می کنند، می سازند و پهن می کنند و علیرغم تناقضات عظیم ، ابدا دغدغه صحت و سقم روایات و جرح و تعدیل علمی راویان را نیز نداشته اند. چنان که در جایی از کتاب خرافات وفور یونس بن ظبیان را دروغگو و کذاب و خبیث و ملعون می نامند و در جای دیگر از همان کتاب روایتی از یونس که به نفع عقیده خودشان است نقل می کنند. بررسی رجال یکی از احادیث مورد استناد – که در مقاله بعدی آنرا مشاهده خواهید فرمود - به خوبی ملاک رجال شناسی تو برتو و رنگارنگ و چند وجهی آن مرحوم را مشخص خواهد کرد .