(اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای
قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش
فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه
است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و
برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و
آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و
شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند. داوری قاطع آن روز
را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به
حالشان)
است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش
می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی
بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد
و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و
ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود.
نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و
دیگران) بیان می شود. هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او
(به حرام) و دستش به سخت
گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس
(نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او
را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد