آلوسی نیز تاکید دارد که در لعن یزید، تردید به خود راه مده، زیرا که او ویژگیهای ناپسند بسیار دارد و در تمامی ایام تکلیفش از ارتکاب گناهان کبیره باز نایستاده است. در پلیدی او همین بس که در مکّه و مدینه، آن همه جنایت نمود و به کشتن امام حسین علیه السلام ـ که برترین درودهای خداوند بر او و جدش باد ـ رضایت داد و از آن اظهار خشنودی کرد و به خاندان آن حضرت اهانت نمود و گمان من این است که این خبیث به رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله ایمان نیاورده بود. به هر حال، مجموع جنایات یزید درباره*ی ساکنان حرم امن الهی (مکّه) و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و عترت پاک آن بزرگوار، چه در هنگام حیات حسین بن علی علیه السلام و چـه بعد از ممات ایشان، و دیگر تبهکـاریهای او، کمتر از این نبود که اوراق قـرآن را در میـان کثافت افکند. من تصوّر نمیکنم که امر او بر اغلب مسلمانان مخفی و پوشیده بوده باشد، چیزی که هست مسلمین در آن هنگام مغلوب و مقهور (خلفای جور) بودند و جز شکیبایی کار دیگری از دستشان بر نمی آمد، تا خداوند خود کار خویش را به پایان برد. اگر کسی هم از سر احتیاط میترسد یزید را صریحاً لعن کند، پس چنین بگوید: «خداوند لعنت کند کسی را که به کشتن امام حسین علیه السلام و یارانش راضی شد و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله را بدون جهت آزرد و حق آنان را غصب کرد. » زیرا به این ترتیب، باز (یزید) را لعن کرده، زیرا او بطور اخص مشمول این لعن است. با این گونه لعن هیچ کس جز ابن عربی مالکی و پیروانش مخالفت نکرده اند. زیرا آنان بر پایه*ی آنچه از آنان نقل شده، ظاهراً لعن کسی را که راضی به قتل امام حسین علیه السلام می باشد جایز نمی شمارند. به جانم قسم، این همان گمراهی بزرگی است که نزدیک است بر گمراهی خود یزید بچربد![۲۶]
پی نوشت:
[۲۶] - روح المعانی: ج۸، ص ۱۲۵